قورقوری در نبرد با کورونا
در روزهای اخیر، باتوجهبه خطر شیوع ویروس «کورونا» در جامعه، لازم است به کودکان آموزشهای بهداشتی بدهیم و دربارهی اهمیت رعایت بهداشت فردی در سلامتی و تندرستی با آنان در قالب داستان یا شعر گفتوگو کنیم. ازاینرو، داستان «قورقوری سلامت میشود» برای کودکان در ماهنامهی کودک گلپونه به رشتهی تحریر و تصویر درآمده است. این داستان را با هم برای بچّهها میخوانیم:
قورقوری که حسابی توی جنگل بازی کرده بود، روی سنگ دراز کشیده بود، لباسهایش کثیف شده بود. حوصله نداشت خودش را تمیز کند. بدنش بوی خیارشور گندیده گرفته بود. مگسها دورش جمع شده بودند و لپش را ناز میکردند.
همان موقع یک میکروب زشت آمد. موهایش سیخ سیخی و لباسش کثیف و شلخته بود. به قورقوری گفت: «بهبه! چه قورباغهای! چه لباسهایی. چه بویی! میآیی با هم دوست شویم؟» قورقوری قبول کرد. میکروب به او دست داد و با هم مشغول بازی شدند.
قورقوری عطسه کرد. میکروب دستمال کثیفش را در آورد و گفت: «بیا صورتت را با دستمال من پاک کن!» قورقوری هم صورتش را پاک کرد. قورقوری صورتش جوش جوشی و بدنش داغ شد. انگاری مریض شده بود. همان موقع، دکتر لک لک او را دید و گفت: «وای! مریض شدی. بعد برای او روی برگ گُل نسخه نوشت: «هر روز صبح یک شربت گیلیگیلی بخور. ظهرهم، کپسول لوبیای چشم قُلقُلی بخور. استراحت کن تا خوب شوی».
مامان قورقور از پشت جنگل آمد. قورقوری را که دید گفت: «قورقورکم، چرا مریض شدی؟ باید حولهی برگ بیدی و قاشق و لیوان چوبیات را جدا کنم تا کَس دیگری مریض نشود.»
قورقوری گفت: «از وقتی با میکروب دوست شدم حالم بد شده.» میکروب صدای آنها را شنید وگفت: «سلام، من را صدا کردید؟» مامان قورقور میکروب را نگاه کرد و گفت: «چرا بچهی من را مریض کردی؟ زود برو خانهی خودت.»
میکروب گفت: «نمیروم. ما تازه با هم دوست شدیم.»
مامان قورقور فکری کرد. توی گوش قورقوری پِچپِچ کرد. قورقوری خندید و قبول کرد. بعد پرید وسط برکه، بدنش را خوب شُست و حسابی تمیز شد. میکروب او را بو کرد و گفت: «خیلی بد شد. شلخته پلخته و بوگندو بهتر بودی. من دیگر نمیتوانم با تو دوست باشم. چرا تمیز شدی؟» بعد هم دُمش را گذاشت روی کلهاش، رفت دنبال یک حیوان کثیف و شلختهی دیگر تا مریضش کند.
ما گلپونهایها اینروزها دستهایمان را مرتب با آب و صابون میشوییم
#ما_گلپونهای_ها_کرونا_را_شکست_میدهیم