ماجراهای نوروزی قورقوری / قورقوری آجیل‌ را با پوست می‌خورد!

 

ماجراهای نوروزی قورقوری

قسمت اوّل: قورقوری آجیل‌ را با پوست می‌خورد!

نوشته‌ی عباس عرفانی‌مهر

تصویرگر: آلاله ملکی

فصل زمستان تمام شده بود. عید نوروز از راه رسیده بود. قورقوری حمّام رفته بود و با لباس‌های نو کنار سفره‌ی هفت‌سین نشسته بود. سال که تحویل شد چشمش افتاد به خوراکی‌هایی که در سفره بود. یک‌طرف سفره تخمه، پسته و فندق را دید که کنار هم نشسته بودند‌. از آن‌ها پرسید: «شما چی هستید؟»

تخمه جواب داد: «ما آجیل هستیم. هرکس ما را بخورد استخوان‌هایش محکم و قوی می‌شود.»

قورقوری گفت: «چه خوب! من هم می‌خواهم قوی شوم.»

بعد با زبانش تخمه را گرفت.

تخمه گفت: «مراقب باش! ما را با پوست نخوری‌ها!»

قورقوری با تعجب گفت: «مگر چه می‌شود؟ خوراکی را باید زود بخوریم!»

تخمه خواست حرفی بزند. امّا قورقوری خیلی عجله داشت و نگذاشت حرفش را بزند. بدون این‌که به حرف تخمه گوش بدهد تخمه را با پوست خورد. بعد سراغ فندوق و پسته رفت. یک مشت از آن‌ها را برداشت و در دهانش ریخت. آن‌ها را با دندان‌هایش شکست و خورد.

بعد رفت در طرف دیگر سفره نشست.

 

 

به اشتراک بگذارید:

golpoonemag.ir/?p=2746

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *