راستی! از چهارشنبه‌سوری چه می‌دانیم؟

راستی! از چهارشنبه‌سوری چه می‌دانیم؟

چهارشنبه‌سوری از راه رسیده است و بیش‌تر ما به مراسم پریدن از آتش یا خوردن بعضی غذاها و تنقلاتی که جزو رسوم این شب است فکر می‌کنیم. البته این شناخته‌شده‌ترین آداب این جشن است. امّا آیا رسم پریدن از آتش تنها آیین این شب باستانی ایرانی است؟ در شهرهای دور و نزدیک ایران آداب و سنت‌های دیگری وجود دارد یا خیر؟

لیلا کفاش‌زاده، پژوهش‌گر میراث فرهنگی، نویسنده، قصّه‌گو و عضو شورای کتاب کودک در گلپونه به این پرسش‌ها پاسخ داده است.

در گذشته قطعا آیین‌های گوناگونی در شهرها داشتیم که متاسفانه این روزها دیگر انجام نمی‌شود. البته آیین‌هایی هم که در حال حاضر انجام می‌شود زیاد هستند و می‌توانیم یک اطلس مردم‌نگاری تهیه کنیم. امّا اگر بخواهم به شناخته‌ شده‌ترین آن‌ها اشاره کنم، یکی دو آیین هستند که هنوز در برخی نقاط کشور اجرا می‌شود.

شال‌اندازی

شال‌اندازی در چهارشنبه‌ی آخر سال یکی از آن‌هاست. مردم به پشت‌بام‌ها می‌رفتند و ظرفی را به شال یا چادرشان می‌بستند و بدون این‌که شناخته شوند به خانه‌ی همسایه می‌رفتند و همسایه‌ها نُقل، شکلات و شیرینی و هرچه که در خانه داشتند را داخل شال می‌انداختند و اگر دختر و پسری از هم‌دیگر خوششان می‌آمد این رسم را به‌جا می‌آوردند.

شال‌اندازی بیش‌تر در غرب ایران و در شهرهای اردبیل، ارومیه و همدان برگزار می‌شده است.

فال کوزه

از دیگر رسوم چهارشنبه‌سوری می‌توانم به فال کوزه اشاره کنم. معمولا آیین‌های ما با طبیعت ارتباط دارند.

یک کوزه‌ی سفالی را پُر از آب می‌کردند و دختر نابالغی که مظهر پاکی و صداقت است کوزه را بین مردم دور می‌گرداند و هر کسی از خودش یک وسیله درون کوزه می‌انداخت. یک ریش‌سفید از روستا که شعر بلد بود، بدون این‌که بداند اشیاء برای چه کسی است یکی‌یکی اشیاء را برمی‌داشت و شعرهای دوبیتی‌ را شانسی برایشان می‌خواند و آن‌ها نیّت می‌کردند.

این آیین در غرب ایران در مناطقی مانند کردستان، همدان و کرمانشاه برگزار می‌شد.

کوزه شکستن

در مناطق شمال ایران روایت‌هایی از رسم کوزه‌شکستن وجود دارد.

کوزه‌ها را از آب رودخانه پُر می‌کردند و بعد می‌شکستند. برای نمونه از کوزه‌های تَرک‌خورده استفاده می‌کردند و کوزه‌های نو را جایگزین می‌کردند، مانند رسم خانه‌تکانی.

چهار تا چهارشنبه

یکی از زیبا‌ترین مناسکی که در مناطق آذری زبان رایج بوده و اطلاع دارم که سازمان میراث‌فرهنگی هم قصد احیای این رسم را دارد، چهار تا چهارشنبه‌ی اسفند را به نام عناصر اربعه نام‌گذاری کرده‌اند.

«سو چارشنبسی» یعنی چهارشنبه‌ی آب، «اودچهارشنبسی» یعنی چهارشنبه‌ی آتش، «یل چهارشنبسی» یعنی چهارشنبه‌ی باد و «توپراق چهارشنبسی»، یعنی چهارشنبه‌ی خاک.

 به همین ترتیب بچّه‌ها در چهارشنبه‌ی آب از چشمه آب می‌آورند و آب‌بازی می‌کردند.

در چهارشنبه‌ی آتش مثل امروز آتش‌بازی می‌کردند، چهارشنبه‌ی سوّم در زمان زمستان‌های سردی بود و بادخیز می‌شد و بچّه‌ها از خانه بیرون نمی‌آمدند. از پشت پنجره وقتی حرکت باد بیدمجنون را حرکت می‌داد، نگاه می‌کردند و در دلشان نیّت می‌کردند. اگر باد شاخه را بالا می‌برد یعنی می‌شود و اگر باد شاخه را پایین بیاورد یعنی نمی‌شود. این‌طوری در دلشان با باد و شاخه‌های درختان نیّت می‌کردند.

در چهارشنبه‌ی آخر که چهارشنبه‌ی خاک است معتقد بودند که سه عنصر دیگر یعنی باد، آب و آتش زمین را برای زایش و رویش گیاهان و حیات دوباره آماده است. در این زمان از چشمه آب می‌آوردند و نخستین پلو را که برکت داشت می‌پختند.

این رسم در آذربایجان بود و در سال ۱۳۹۷ سازمان میراث‌فرهنگی در ماکو مراسم بازآفرینی از این چهارشنبه‌های آذری‌ها انجام داد و درصدد بود که این مراسم را دوباره بازسازی کند.

مراسم قاشق‌زنی

مراسم قاشق‌زنی در مناطق زیادی وجود دارد و اکثرا همه می‌شناسند. ما در تهران یک گروه فرهنگی داشتیم و این مراسم را در محلّه‌های تهران اجرا کردیم تا این سنت زنده شود.

چادر سَر کردیم و در خانه‌ها رفتیم و قاشق را به کاسه‌ی فلزی می‌زدیم تا خوراکی بگیریم. این می‌توانست برای آشنایی دخترها با پسرها باشد.

ماجرای اسطوره‌ای نوروز

تا وقتی که سند نوشتاری از یک اتفّاق نداشته باشیم نمی‌توانیم حکم قطعی صادر کنیم و در مورد پریدن از روی آتش سندی نداریم.

استاد مهرداد بهار این اتفّاق را چنین تحلیل می‌کند که به‌طور کلی چهارشنبه‌سوری و حاجی‌فیروز را به همان اسطوره‌های زمستانی و ایزدان شهید شونده که در بهار دوباره زنده می‌شوند نسبت می‌دهد.

داستان‌های زیادی در بین‌النهرین داریم که ایشتار، الهه‌ی برکت و آب و زندگی بوده و به دنبال همسرش دوموزی، زمستان به زیرزمین می‌رود و به همین‌خاطر همه‌ی گیاهان خشک می‌شوند. ایشتار دوباره مجبور می‌شود بیرون بیاید اما هیچ‌کس اجازه نداشته تا از دنیای مردگان به دنیای زندگان برگردد. ولی در غیاب ایشتار هم همه‌جا خشک شده بود. استثنائی قائل می‌شوند و قرار می‌شود شش ماه از سال به‌روی زمین بیاید و شش ماه به زیر زمین برود. در واقع زمستان‌ها دو فصل بوده است؛ سرما و گرما. زمانی که ایشتار روی زمین بوده بهار رویش می‌کند و زمانی که به زیر زمین می‌رود طبیعت می‌میرد. این ماجرا را به سیاوش نسبت می‌دهند، ایزدی که می‌میرد و دوباره زنده می‌شود. طبیعت هم می‌میرد و دوباره زنده می‌شود. جز این مورد قصّه‌ی خاصی از چهارشنبه‌سوری نشنیده‌ام.

می‌دانید که در ایران باستان هفته وجود نداشته است و گاه‌شماری ایران باستان ۳۰ روزه بوده و نام‌هایی هم داشته است.

به طورکلی شنبه یک عبارت عبری است که از فرهنگ یهودی به عاریت گرفته شده است. امّا پیش از دین اسلام ما شنبه و یک‌شنبه نداشتیم و چهارشنبه‌سوری هم در روزهای «پنجه» برگزار می‌شده است. چون ماه‌ها همه ۵ روز اضافه داشته و ۳۰ روزه به حساب می‌آمده است. ۵ روز اضافه جزو هیچ ماهی از سال حساب نمی‌شده و مردم به شادی و پایکوبی و سرور می‌پرداختند تا سال نو شود و بهار بیاید.

پیشنهادهایی برای بچّه‌ها

بسیار زیباست که هر چهارشنبه در مهدکودک‌ها و در خانه‌ها جشن‌هایی از جنس چهار چهارشنبه برای کودکان برگزار کنیم.

بازی‌های وام و حمام، برپا کردن فانوس و صحبت کردن با آتش و کاردستی‌هایی که با باد می‌توان انجام داد.

در مناطق سیستان و بلوچستان بادهای محلی داریم که هر کدام نامی برای خودشان دارند، بعضی از بادها محصول را از بین می‌برند و بعضی از بادها محصول را زیاد می‌کنند.

مراسم «زار» در جنوب ایران برگزار می‌شود که معتقدند بیماری‌های روانی را شفا می‌دهد.

باد در فرهنگ ما جایگاه بالایی دارد. بادبادک ساختن را می‌توان به کودکان یاد داد. می‌توانیم درباره‌ی تمام این جشن‌ها مطالعه کنیم و آن‌ها را به کودکانمان هم یاد بدهیم.

 

به اشتراک بگذارید:

golpoonemag.ir/?p=4392

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *