قصّه‌های کُپُلی / این قسمت: دفترکُپُلی

قصه های کپلی

یک بچّه موش زرنگ، در جنگلی سرسبز زندگی می‌کرد. یک بچّه موش تپل مپلی، به اسم چی؟ به اسم «کُپُلی».

یکی از روزهای آخر اسفندماه _ که زمستان داشت بار و بُنه‌اش را جمع‌ می‌کرد تا سال نو و نوروز آهسته‌آهسته از راه برسند_ کُپُلی پیش ما آمد. یک دفترچه نشان داد و گفت:«قصّه‌ها مال خودم است!‍ خودم این‌ها را نوشته‌ام!»

ما هم دفترچه‌ی قصّه‌اش را نگاه کردیم. قصّه‌ها را خودش نوشته بود. باورتان می‌شود؟ کی فکر می‌کند یک بچّه موش فینقیلی مینقیلی بتواند قصّه بنویسد. بعضی از قصّه‌هایش درباره‌ی سال نو و جشن نوروز بود. ما هم از خواندنشان لذت بردیم و تعدادی از آن‌ها را برای شما گلپونه‌ای‌های عزیز انتخاب کردیم. امیدواریم از خواندن قصّه‌های کُپّلی لذت ببرید.

داستان کپلی

به اشتراک بگذارید:

golpoonemag.ir/?p=989

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *