نمایشنامه
گُلدونه و گُلپونه
نوشتهی حسین فدایی حسین
تصویرگر: ساناز زمانی
گوینده: اکرم مهدیزاده
بههمراه گروه گویندگان: مریم عابدی، مبینا عبدالحسینی، ریحانه بهشتی، هانیه بهمنی
قصّهگو: «اینجا باغچهی گُلدونه است. او خندان با آبپاش پیش گلها میرود.»
گُلدونه:«سلام گُلهای شاداب، میدونین الان وقتِ چیه؟»
گُلها:«سلام گُلدونه جون. وقتِ بازیه.»
گُلدونه:«درسته، امّا چی بازی؟»
گُلها:«بازیِ کی از همه قشنگتره؟»
گُلدونه:«نه. اونبازی که چی کار کنیم تا قشنگ و خوشبو بشیم؟»
گُلها:«دست و صورتمون رو بشوریم.»
گُلدونه:«درسته، درسته، آماده باشین برای آببازی!»
قصّهگو: «گُلدونه مشغول آب دادن به گُلها میشود.»
گُلها:«آخ جون! آببازی.»
قصّهگو: «همهی گُلها شادی میکنند، امّا گُلپونه دستهایش را روی صورتش میگیرد.»
گُلپونه: «وای! نه! بازم آب؟ من از آب بدم میآد!»
قصّهگو: «گُلدونه به گُلپونه نزدیکتر میشود.»
گُلدونه:«مگه تو نمیخوای تمیز و خوشبو بشی؟»
گُلپونه: «نه. نمیخوام.»
قصّهگو: «گُلدونه روی گُلها به جز گُلپونه آب میپاشد.»
گُلدونه:حالا که تمیز شدین، بگین وقت کدوم بازی هست؟»
گُلها: «بازیِ کی از همه خوشبو تَره؟»
گُلدونه:«درسته. کی از همه خوشبو تَره؟»
گُلها:«من…! من…! من…! من…!»
قصّهگو: «گُلها به گُلدونه نگاه میکنند و لبخند میزنند.»
گُلدونه:«همهتون قشنگ و خوشبویید به جز…؟»
گُلها:«به جز کی؟»
گُلدونه:«اونکه کثیفه.»
قصّهگو: «همه به گُلپونه نگاه میکنند.»
گُلها:«گُلپونه؟!»
گُلپونه:«نخیر، من خیلی هم خوشبو و قشنگم.»
گُلدونه:«شاید، ولی کثیفی نمیذاره قشنگیهات دیده بشه.»
گُلپونه:«من میخوام از همه قشنگتَر باشم.»
گُلدونه:«یه شرط داره. کافیه با آب آشتی کنی تا تمیز بشی.»
گُلپونه:«حالا که فکر میکنم، آب خیلی هم بَد نیست.»
گُلدونه:«پس موافقی یه بار دیگه آببازی کنیم؟»
گلپونه:«موافقم.»
قصّهگو: «گُلدونه به گُلها آب میدهد و همه شادی میکنند.»
گُلدونه:«حالا کی از همه تمیزتَر و خوشبو تَره؟»
قصّهگو: «گُلها همه به گُلپونه نگاه میکنند.»
گُلپونه:«من…! من…!»
نمایشنامه گُلدونه و گُلپونه را اینجا گوش کنید