افسانه احسانی پژوهشگر حوزهی عروسک:
آدمها را با هویت فراموش شدهشان آشنا میکنیم
گفتوگو: تهمینه حدادی
«در سال ۸۴ برای یک دورهی آموزشی به خوزستان دعوت شدیم. در انتهای دوره یک ماهه، دختران جوان حاضر در کلاس برایمان هدایایی آوردند. در میان این هدایا یک عروسک پارچهای بود که با تکاندادن نخی آویزان از دامن عروسک میرقصید. مادربزرگ آن دختر که این عروسک را ساخته بود مهارت بسیاری در این زمینه داشت. وقتی دختر جوان شوق ما را از دریافت این هدیه به مادربزرگش منتقل کرده بود، مادربزرگ با اشک شوقی در چشمانش گفته بود هیچکس تابهحال از دریافت این عروسک خوشحال نشده است! این موضوع فکرمان را بسیار مشغول کرد. چهطور زیبایی و هنر موجود در چنین عروسکی درک نمیشد؟
بعدها فهمیدیم که این عروسک اسمش لیلی بازبازک است. عروسکی اصیل که چندین دهه مادران برای فرزندانشان میساختند. موهای عروسک، موی مادر بوده تا بچّه در غیاب مادر عروسک را در آغوش بگیرد و بوی مادرش را حس کند و احساس آرامش کند. داستانهای فراوان نهفته در عروسکها به قدری زیبا بود که به نظرمان هر کسی را به خود جذب میکرد.
با خودمان گفتیم که باید برای ترویج فرهنگ احیای این نوع عروسکها و ذائقهسازی آنها تلاش کنیم و از همه ظرفیتهای موجود در اطرافمان برای این هدف کمک گرفتیم. از دانشجویانی که در موسسه در حال گذراندن دورهی راهنمای تور بودند تا دوستانمان که در آژانسهای مسافرتی کار میکردند و روستاییانی که طی سالهای بعد در پروژهها با آنها آشنا شدیم.»
این مقدمهای است که گروه بقچهی ایرانی در تعریف کار خودش به همه میگوید. گروهی که هدفش را احیای صنایع دستی محلی ایران و معرفی آنها به مردم ایران و دیگر مناطق دنیا عنوان میکند. افسانه احسانی مدیر این گروه است. او پژوهشگر حوزهی عروسک است. در گلپونه به مناسبت ۲۱ خرداد؛ روز صنایع دستی با او بهعنوان کارآفرین این حوزهی گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید:
• چندسالی است که عروسکهای بومی احیا میشوند و به واسطهی چند جشنواره شاهد حضور عروسکسازان داخلی هستیم، اما فکر میکنید چرا این حمایت آنقدر دیر شده است؟ چرا مخاطب ما آنقدر از ماهیت خودش دور شده است؟
به نظرم آن تعبیری که از حمایت میشود غیرکاربردی است. وقتی از مردم تعبیر این کلمه را میشنوی آنها حمایت را دوست دارند و فکر میکنند دولت باید کاری برای آنها بکند. اگر با این مفهوم جلو برویم من چنین حمایتی نداشتهام و به آن اعتقادی ندارم. من بهعنوان فردی که شغلی دارد و کارآفرین و تسهیلگر در جوامع بومی است شغلی ایجاد میکنم. پروژهی ما با هدف حمایت از منابع طبیعی است. وقتی به من بودجهای داده میشود سعی میکنم به جای اینکه از بیرون چیزی را تزریق کنم استعدادهای درونی افراد و نشانههای فرهنگیشان را کشف کنم و به آنها در این زمینه آموزش بدهم و چنین چیزی را حمایت میدانم. تصور کنید من بتوانم وامی برای پروژه بگیرم. قطعا پس از آن اعمال نظرهایی وجود خواهد داشت. اما حمایتی که برای من ارزشمند است همراهی افراد دغدغهمند و داوطلبینی است که به ما کمک کرده و میکنند. آنها کالاها را میخرند معرفی میکردند. به نمایشگاهها میآیند و کمک میکنند یا در بخشهای پژوهشی همراهی میکردند. به همین دلیل فکر میکنم حمایت باید در جهت تغییر سلیقهی مخاطب باشد و این هم با آگاهی و شناخت به دست میآید.
• گاهی با این جمله روبرو میشویم که عروسک بومی زشت است و بچّهی ما این جور اسبببازیها را دوست ندارد. شما هم با این دیدگاه روبرو شدهاید؟ اگر بله فکر میکنید چه جوابی برای این دیدگاه وجود دارد؟
اینکه مردم با هویتشان بیگانه باشند در تمام دنیا دیده میشود و بهطبع آن با این مساله در ایران روبرو هستیم. فکر میکنم این بیگانگی فرهنگی در ایران با کتابها شروع میشود. اول از همه کتاب ترجمه شده به دست کودک میرسد. او با نگاه غیرایرانی آشنا میشود. اسباببازیاش ایرانی نیست. در کتاب درسی با هویتش آشنا نمیشود و در دانشگاه هم همینطور.
اگر دقت کنیم در تولید علم براساس هویت و دانش بومیمان جلو نرفتهایم. و همین باعث میشود شبیه دیگران باشیم. عنوان کردم که در تمام دنیا مرسوم است آنچه را دارند دوست ندارند و به دنبال ابزار و سبک دیگرانند و پدیدهای جهانی است که باید جامعهشناسان به آن بپردازند. اما ما در بخش عروسک یا در کاری که آغاز کردیم تلاش میکنیم با قدمهای کوچک افراد را به واسطهی این ابزار با هویتشان آشنا کنیم.
• در مورد اینکه کودک چنین عروسکهایی را دوست ندارد و به نظرش زشت میآید چطور فکر میکنید؟
شاخصهی زیبایی برای هرکسی متفاوت است. ممکن است در نظر ما عروسکی زشت باشد اما برای کودک زیبا و جالب باشد. باید به تاثیر تفکر والد در این زمینه اشاره کنم. اغلب مادران در انتخابهای کودک خواه ناخواه دخالت میکنند و نظراتشان را تحمیل میکنند. این پروسه در انتخاب رشته و ازدواج هم دیده میشود. گاهی ما به عنوان بزرگسال عروسکی را زشت میدانیم اما باید ببینیم رابطهی کودک با آن چیست.
به نظرم بخشی از این موضوع به ناآگاهی ما از کاربردهای مختلف عروسک برمیگردد. اینکه اصلا نمیدانیم فلان عروسک چیست، سرگذشتش چه بوده و غیره!
بله بعضی عروسکها بومی و آیینیاند و فلسفههایی غیرقابل درک دارند. اگر امکان رمزگشایی این عروسکها و کاربردهایشان وجود داشته باشند نگاه ما به آنها متفاوت میشود.
• برگردیم به حوزهی کاری شما، حالا کارآفرین عروسکهای بومی و صنایعدستی هستید. به واسطهی این اقدام ۳۰ عروسک بومی یا قومی احیا شدهاند اما شاید بهتر باشد بپرسیم چندنفر شروع وارد بازار کار شدهاند؟
بله همانطور که گفتید در این سالها عروسکهایی احیا شده اند. اما من نمیتوانم آمار دقیقی از درآمد افراد بدهم. گاهی این کار بهعنوان کمک معاش کاربرد دارد و افراد بومی شغلهای دیگری دارند. گاهی در طرحی مشارکت میکنند و گاهی نه. اما شروع کار من با ۵ نفر در جزیرهی قشم بود. الان میتوانم بگویم که ۳ نفر در خوزستان یا ۸ نفر در اردبیل این تولیدها تنها شغلشان است.
• و قرار است این شناخت و احیای عروسکهای بومی را ادامه بدهید؟
درمورد عروسکهایی که نیاز به بازآفرینی دارند آمار دقیقی ندارم. هرروز عروسکی کشف و بازآفرینی میشود اما ما در ۸ استان کار کردیم به صورت مستقیم و غیرمستقیم عروسکهایی را شناختیم و احیا کردیم. حتما این روند ادامه پیدا میکند.
• حالا سوال مهمتر حفظ آداب تولید این کالای فرهنگی است. برای این اتفاق برنامهریزیهایی شده است؟
بگذارید با یک درددل این پرسش را پاسخ بدهم. مجموعهی ما با چنگ و دندان در حد یک وزارتخانه کار میکند و فراتر از مسوولیت و تعهداتمان پیش میرویم. اگر یک پروژه یک ساله میگیریم سالهای بعد هم همکاریمان را ادامه میدهیم. بنابراین اگر قرار باشد ما برای رفتار مصرفکننده و کودک و…. برنامهریزی کنیم انتظار بالایی است از ماست.
• قطعا منظور من گروه شما نبود. منظور برنامههای کلان در این زمینه بود.
بله. باید حمایتهایی خارج از گروه باشد. اما در سرزمین ما – که تاکید میکنم از روند این برنامهها در خارج از کشور ندارم ـ چیزهایی وجود ندارد، یک سری افراد دغدغهمند آنرا شروع میکنند و وقتی به ثبات و امنیت رسید عدهای دیگر میخواهند در مفهوم آن دستکاری و هدایت کنند. باید بگویم که ما متاسفانه منتظر این اتفاق برای خودمان هم هستیم.
راستش هدف اصلی گروه ما فقط عروسک نیست و عروسک بخشی از فعالیت ماست. ما توان مشخص داریم و هدفمان اشتغالزایی از طریق گردشگری پایدار، اقامتگاههای بومگردی و محصولات عرضه شده در این نواحی است. اما اگر برنامهای تصویب شود ما مشارکت میکنیم. اما تا آن موقع برنامههای ما خودجوش، آرام و مردمی است.