قلب انسان بین دو انگشت خداست
گفتوگو با محمود پوروهّاب، شاعر کودک و نوجوان
گفتوگو: مهدیه اسمعیلی
محمود پوروهّاب، شاعر و نويسندهی كودك و نوجوان، در آبانماه ۱۳۴۰، در رودسَر به دنيا آمد. از سال ۱۳۶۹، وارد عرصهی ادبيات كودك و نوجوان شد و بهطور حرفهاي كارش را ادامه داد. پوروهّاب با بيشتر نشريّات كودك و نوجوان همكاري داشته و دارد و تاكنون بیش از دویست كتاب در زمينه داستان، شعر، زندگينامه و تحقيق از او منتشر شده است.
همچنين آثار فراواني از او در جشنوارههاي مختلف كشوري برگزيده شده است. پوروهّاب بهعنوان داور ادبيات كودك و نوجوان، در جشنوارههاي گوناگون حضور داشته و سالها دبير جشنوارهی كتاب سلام بوده است. به دليل فعاليتهاي هنري، از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و علوم، مدرك كارشناسيارشد در زمينهی ادبيات داستاني را دريافت كرده است. چند شعر او در كتاب هاي درسي كودكان آمده است.
در ادامه به مناسبت ۲۱ مارس؛ روز جهانی شعر که برابر با نخستین روز از نوروز است گفتوگوی گلپونه را با این شاعر کودک و نوجوان بخوانید:
» با سلام و شادباش نوروز، از چگونگی آغاز فعالیت خود در زمینهی شعر کودک بگویید.
من در سال ۱۳۶۹ وارد حوزهی ادبیات کودک و نوجوان شدم. واقعیت این است که تا آن در شعر بزرگسال فعالیت داشتم و اطلاع زیادی در حوزهی کودک نداشتم. روزی یکی از دوستان فرهیختهام در قم به من گفت که میخواهد همراه با مجموعهای نشریهای با عنوان «سلام بچّهها» تاسیس کند. یکی از افراد آن مجموعه محمد علیمحمدی بود که با شعر و داستان کودک آشنایی کامل داشت. ایشان از من خواست که بهعنوان شاعر در جلسههای شعر نشریه شرکت کنم. در ابتدا فقط محض دوستی در جلسهها شرکت میکردم زیرا حس میکردم باید تمرکزم را روی شعر بزرگسال بگذارم. پس از مدّتی، دوستان نشریه به من گفتند که در زمینهی شعر کودک توانمند هستم و میتوانم در این زمینه فعالیت کنم. راستش در ابتدای کار اشتیاق چندانی به اینکار نداشتم، امّا با خودم فکر کردم که باید تصمیم خودم را بگیرم. یا باید مانند گذشته شعر بزرگسال را ادامه دهم، یا بهطور جدّی وارد ادبیات کودک بشوم. یکی از عواملی که مولّد اشتیاق من در حوزهی کودک شد، آشنایی با «محمود کیانوش» بود. کسی که شعر بزرگسال را در اوج رها کرد و برای سالها تمام توانش را برای ادبیات کودکان گذاشت. من هم تصمیم گرفتم شعر کودک را ادامه بدهم. آنروزها تعداد افرادی که در ادبیات کودک فعالیت میکردند محدود بود. افرادی مانند مصطفی رحماندوست، شکوه قاسمنیا، اسدالله شعبانی و … همین امر باعث شد احساس کنم که در ورود به این حوزه ضرورتی وجود دارد. این شد که شعر بزرگسال را رها کردم و روی شعر کودک متمرکز شدم.
به قول مولانا «قلب انسان، بین دو انگشت خدا است.» خداوند در یک لحظه میتواند آرزوهای انسان را تغییر بدهد. البتّه برای تغییر، آگاهی هم نیاز است. من با آگاهی وارد این حوزه شدم.
بعد از آقای علیمحمدی مسوولیت صفحهی شعر «سلام بچّهها» به من سپرده شد. مدّتی که گذشت، احساس کردم که شعرهایی که در «کیهان بچّهها» چاپ میشوند، از شعرهای مجلّهی ما قویتر است. این شد که از زندهیاد امیرحسین فردی اجازه گرفتم و در جلسههای شعر کیهان بچّهها شرکت کردم. مدّتی بعد اشعار من در مجلّههای مختلف کودک مثل کیهان بچّهها و سروش و … چاپ شد و آن موقع بود که احساس کردم توانستهام در این زمینه پیشرفت کنم و به جایگاه دلخواهم در شعر کودک و نوجوان دست پیدا کنم.
» آیا از کودکی به شعر علاقه داشتید؟
پدر من خیلی به شعر علاقهمند بودند. در خانه کلّیات سعدی و دیوان پروین اعتصامی داشتیم. پدرم در کودکی برایم شعر میخواند و من شعرها را حفظ میکردم. وقتی که مهمان داشتیم، پدرم تشویقم میکرد که اشعاری را از حفظ برای مهمانان بخوانم. از همان دوران بود که من به شعر علاقهمند شدم.
» نخستین شعرتان را یادتان هست؟
در کودکی شعر «به دست خود درختی مینشانم»، خیلی من را تحت تاثیر قرار داد و باعث شد من نخستین شعرم را در کلاس دوّم دبستان به نام «قالی» بسرایم. اگر اشتباه نکنم بیت نخستش هم این بود:«این قالی، قالی کاشان است/ این قالی مال ایران است…»
بعد از آن دوران به کتاب علاقهمند شدم و وقتی به دبیرستان رسیدم، بهطور جدی شروع به شعر گفتن کردم. اشعاری که در آن دوران میگفتم بیشتر غزل و شعرهایی به سبک حافظ و سعدی بودند. هنوز هم یکی دوتا از دفترهای شعرهایم را دارم.
» تعریف شما از شعر کودک چیست و آیا میتوان به هرچیزی که برای کودکان سروده میشود، عنوان شعر کودک را نهاد؟
به نظر من هیچ چیزی مشکلتر از این نیست که از یک شاعر بخواهید، شعر را در چند جمله تعریف کند. تعریف شعر آنقدر گسترده است که در چند خط و چند صفحه نمیگنجد. امّا بهطور خلاصه میتوانم بگویم شعر، مجموعهای از سه عنصر خیال، احساس و اندیشه است. یک شعر خوب هم احساس و عاطفهی خواننده را تحریک میکند، هم او را به خیالپردازی وا میدارد و در نهایت او را به فکر فرو میبرد. گاهی ممکن است در دستهبندیهای مختلف شعر نسبت به کارگیری این عناصر با هم فرق کند.
» به عقیدهی من نمیشود نام هر کلام موزونی را شعر گذاشت. شعر خوب نیازمند ساختار و قواعد مختص خودش است که فراتر از وزن هستند.
اگر هم بخواهم دربارهی کارکردهای شعر صحبت کنم، باید بگویم که شعر از گذشته تاکنون کاربردهای بسیاری داشته. گاهی عدّهای از شعر استفاده میکنند تا سخن خود را برای مخاطب تاثیرگذارتر کنند. ابوسعید ابوالخیر در سخنرانیهایی که در محافل عارفانهاش داشت، از شعر استفاده میکرد تا روی مخاطبش تاثیر بیشتری بگذارد.
گاهی اوقات هم هدف از شعر خواندن، سرگرم کردن مخاطب است. مثل مادری که برای بچّهاش لالایی میخواند. در اینجا مادر هدف انتقال مفهوم خاصی را به کودکش ندارد و فقط میخواهد او را آرام کند. اگرچه همین لالاییها هم میتوانند به صورت ناخودآگاه روی مهارتهای زبانی کودک اثر بگذارند. البتّه این جملههای موزون جنبهی زیباییشناختی هم دارند. یعنی ما در این شعرها انواع حسهایی را بیان میکنیم که برای کودکان لازم است و میتواند به رشد تخیل و شخصیتشان کمک کند.
امّا گاهی هدف شاعر، سرودن شعر است. در اینجا شاعر سعی میکند از مفاهیم تاریخی و یا جامعهشناختی نیز برای شعر خودش بهره بگیرد. اینجا هدف، سرودن شعر است نه صرفا سرگرم کردن مخاطب.
امّا در شعری که برای مخاطب کودک سروده میشود تفاوتهایی با شعر بزرگسال وجود دارد. شعر خردسال و کودک بیشتر استعاری است زبان شعر خردسال وکودک زبان مجازی است. چون حالت روایت و داستانی دارد و با همه شاعرانگیاش به نظم نزدیکتر است. امّا زبان شعر نوجوان به علّت زبان تغزّلی، عاشقانه یا شکواییه زبان استعاری است وجملاتش از ابهام و پیچدگی بیشتر برخوردار است ودر کل شاعرانگی بیشتری دارد.
» آیا تابهحال برایتان پیش آمده که خوابهایتان منبع الهامتان در شعر شود؟
بدین صورت که خوابی دیده باشم و آنرا مستقیم به شعر تبدیل کرده باشم، پیش نیامده است. ولی بارها اتّفاق افتاده که تحت تاثیر نکتههایی از کتابها، شعرها و یا صحنههایی از فیلمها قرار گرفته باشم و از آنها بهعنوان منبع الهام شعرهایم استفاده کنم. یادم میآید یکبار در خیابان خانمی را دیدم که بسیار شبیه مادر مرحومم بود. آن لحظه یاد خاطرههای مادرم افتادم و شعری دربارهی مادر گفتم و بعد آن را به یک شعر دربارهی مادربزرگها برای نوجوانان تبدیل کردم.
» بهترین عیدی که در نوروزهای کودکیتان گرفتید چه بوده است؟
داخل روستای ما رسم بود که در نوروز، به بچّهها تخممرغ عیدی میدادند. یکبار خانم همسایه به جای تخممرغ، به من یک تخم غاز عیدی داد. تخم غاز از تخممرغ بزرگتر است و عیدی گرفتن آن از دست خانم مهربان همسایه برای من خوشحال کننده بود.
در دوران دبستان هم معلّمی داشتیم که اهل سراب بود. ایشان یکی از اتاقهای خانهی ما را اجاره کرده بود و زندگی میکرد. یکبار که در تعطیلات نوروز به شهرشان سفر کرده بود، برای من یک خروس عیدی آورد! اعضای خانواده نام آن خروس را «خروس محمود» گذاشته بودند. میتوانم بگویم آن خروس بهترین عیدی بود که در دوران کودکیام گرفتم.
» بهترین کتابتان را به انتخاب خودتان به ما معرفی کنید.
من کتابهای زیادی در زمینههای مختلف نوشتهام. امّا اگر بخواهم فقط چند تا از آنها را به مخاطبان کودک و نوجوان معرفی کنم، کتابهای «درخت خانهی ما» و «پُر از بوی گلابی» را به کودکان و کتابهای «سکوت خیس درختان» و «همیشه کسی هست» را به مخاطبان نوجوان در زمینهی شعر، معرفی میکنم که بخوانند.
» به نظر شما بزرگترها در نوروز برای سرگرم کردن کردن کودکان چه کارهایی میتوانند انجام دهند؟
راستش نوههای من هروقت به خانهی ما میآیند، به من اصرار میکنند که برایشان قصّه تعریف کنم. من هم برایشان از چیزهایی که دوست دارند، قصّه میگویم. از آنها میپرسم که دوست دارند دربارهی چه موضوعی بشنوند. بعد دربارهی موضوع مورد علاقهشان قصّههایی فانتزی میسازم و تعریف میکنم. به نظرم در نوروز که پدر و مادرها وقت بیشتری هم دارند، میتوانند برای کودکانشان کتاب بخوانند و یا برایشان قصّه تعریف کنند. با اینکار هم کودکان سرگرم میشوند و هم چیزهای زیادی یاد میگیرند.
» اینروزها در برابر پدیدهی فضای مجازی، عدّهای معتقدند که مطالعه در این فضا را باید به عنوان مطالعهی معمول دانست و در مقابل عدّهای نیز معتقدند که فضای مجازی مانعی برای کتابخوانی است. نظر شما در اینباره چیست؟
همیشه چیزهای نو با موضعگیریها و مقاومتهایی همراه بوده است. امّا با گذشت زمان همین چیزهای نو، جای خود را در میان مردم پیدا میکنند. مثلا ویروس کرونا و قرنطینه ثابت کرد که فضای مجازی میتواند خیلی هم مفید و کاربردی باشد. امّا در استفاده از آن هم باید نکاتی را رعایت کنیم و به هر محتوایی که در این فضا وجود دارد، اعتماد نکنیم. از طرفی هم بنده معتقدم فضای مجازی هیچوقت نمیتواند جای کتاب را برای کودکان پُر کند. زیرا برای چاپ کتاب، نظارتهای سفت و سختتری وجود دارد. از اینرو محتوای کتابها مستندتر و مستدلتر هستند. امّا دربارهی تاثیر فضای مجازی بر کاهش کتابخوانی کودکان باید بگویم که به نظرم عوامل دیگری مانند گرانی کاغذ و بالا بودن دیگر هزینههای نشر، بیشتر در کاهش کتابخوانی اثر داشتهاند. اگر فضای مجازی و گسترش فناوری اینترنت باعث کاهش سرانهی مطالعه میشد، کشورهایی که از نظر فناوری از ما توسعه یافتهتر هستند، میبایست سرانهی مطالعهی کمتری نسبت به ما میداشتند. متاسفانه مسوولین ما برای افزایش سرانهی مطالعه و بالا رفتن سطح فرهنگ مردم، تلاش زیادی نکردهاند. اینروزها آنقدر هزینههای نشر کتاب بالا است که خیلی از نویسندگان، شاعران و ناشران از این حرفه خداحافظی کردهاند.
» نوشتن برای گروه سنّی کودکان، با توجه به پیچیدگیهای آن به لحاظ ادبیات و زبان نیازمند چه ساختار و تکنیکهای خاصی است؟
نوشتن برای کودکان یک کار تخصصی است و کسی که میخواهد در این حوزه فعالیت کند باید به صورت تخصصی آموزش ببیند و کسب تجربه کند. نویسندهی کودک باید با زبان و دنیای کودکان آشنا باشد زیرا رسالت ادبیات این است که مفاهیم پیچیده را به صورت ساده برای مخاطب بیان کند. در ادبیات کودک هم باید سعی کنیم که محصول فرهنگی را تولید کنیم که هم از لحاظ ساختار و هم از لحاظ محتوا ارزشمند باشد. یعنی هم کودک را سرگرم کند و برایش جذاب باشد، هم مفاهیمی را به او بیاموزد.
» ارزیابی شما از وضعیت فعلی ادبیات کودک ونشر آثار کودک در ایران چگونه است؟
به علّت مشکلاتی که در حوزهی نشر عرض کردم، وضعیت فعلی ادبیات کودک چندان مناسب نیست. این امر انگیزهی کسانی را که تازه میخواهند در این مسیر قدم بگذارند، کم میکند. تا زمانی که مسوولین ما به فکر فرهنگ و ادبیات، به خصوص ادبیات کودک و نوجوان نباشند، ما در این زمینه پیشرفت زیادی نخواهیم کرد.
» و اما سخن آخر…
در آخر میخواهم یک شعر کودک را تقدیم کنم به کودکان و مخاطبان عزیز نشریهی گلپونه.
هاهاها…هوهوهو…
باد آمد، باد آمد
در باغ سیب ما
شاد آمد، شاد آمد
این شاخه، آن شاخه، لرزید از دست باد
یک سیب خوشمزّه، در جوی آب افتاد
آب آن را شُرشُرشُر، با خود تا صحرا بُرد
یک گاو خالخالی، آنرا بو کرد و خورد