خون تازه در رگهای عروسکهای محلی؛ عروسک «بِی» دوباره جان میگیرد
شیما شاهین فر
داستان «عروسکهای محلی» با عروسکهای دیگر که میشناسیم فرق دارد. آنها به معنی واعی عروسکند، نه مانکن آدمهای ساختگی. در ویترین مغازهها پیدا نمیشوند. هر قطعهشان با احساس و هنر به هم وصل شده و پشت خود دنیای شگفتانگیزی از قصهها و افسانهها را دارند.
هر شهر و قوم ایرانی برای خود یک گنجینه فرهنگ و هنری دارد که در عروسکهای رنگارنگ با شکل و طرحهای مختلف تجلی پیدا کرده است. عروسکهایی که یک داستان کهن را روایت میکنند. «بِی» عروسک قدیمی شهر دزفول اینک پس از سالها فراموشی، به همت «بهناز پویان» احیا شده است، تا بار دیگر علاقمندان را به سوی خود بکشاند. بهناز پویان ۲۷ ساله است و همت کرده تا به قول خودش مادر این دلبرهای خیرآور باشد.
ماهنامهی کودک گلپونه، به مناسبت روز جهانی عروسک (۸ ژوئن ۱۸ خردادماه) به سراغ این احیاگر عروسک بومی رفته تا با او دربارهی عروسک و ویژگیهایش گفتگو کند که در ادامه میخوانید:
*چه اتفاقی افتاد که عروسک «بِی» را به عروسکهای مدرن امروزی با جذابیتهایی خاص خودشان ترجیح دادید؟
عروسک «بِی» از یک نمونه قدیمی الگو گرفته است. این عروسک از گذشته در خانواده ما وجود داشت و اولین بار مادر بزرگم آنرا برای خالهام ساخته بود. این عروسک جذابیت های خودش را داشت و سلیقهی شخصی در ساخت آن خیلی دخیل بوده است. من از بچگی علاقه زیادی به هنرهای بومی، فرشهای قدیمی و … داشتم و عروسک هم یکی از آن چیزهایی بود که حس قدیم را در من تداعی میکرد. همیشه عروسکهای پارچهای دستساز را دوست داشتم ولی هیچ عروسکی برایم جایگزین «بِی» نبود. هیچ وقت عروسکهای غیر بومی را دوست نداشتم چون به نظرم بیشتر از عروسک به انسان شبیه بودند. همیشه اشیای چوبی و پارچهای برایم جذابتر بوده و کار با پارچه را هم بیشتر دوست داشتم به همین خاطر خیلی زود جذب این عروسک شدم.
*در بررسیهایی که داشتید به فلسفه یا داستان یا افسانهای در مورد این عروسک رسیدید؟ آیا اعتقاد خاصی در مورد آن وجود دارد؟
این عروسکها پیشتر به عنوان جهیزیه عروس استفاده میشد. دزفول دو عروسک بومی به نام «آمه» و «بِی» دارد. عروسک «بِی» در جهاز عروس میگذاشتند. اما امروز دیگر خبری از این عروسک نیست و جای آن عروسکهای پلاستیکی با لباس محلی و… را به کار میبرند. این عروسک قبلا با بندی در اتاق عروس آویزان میشد و حالت ریسه داشته و همراه با زینت آلات دیگر بوده است. علاوه بر آن شعرهای کوتاهی به نام «متل» وجود داشته که موقع بازی بچهها با این عروسک اجرا میشده اما متاسفانه افرادی که این اشعار را میدانستند از دنیا رفتهاند و در حال حاضر به آن شعرها کوتاه دسترسی نداریم. البته بعضی داستانهای منفی هم درباره ساخت عروسک وجود داشته که میگفتند شما کارتان حرام است چون آدم میسازید اما نمیتوانید به آن روح دهید. اما مادربزرگم به عنوان مشاور من در تهیه و ساخت عروسک، چون روشنفکرتر بود اعتقادی به این حرفها نداشت.
*برای احیای عروسک، چه فرآیندهایی را گذراندید؟
من نمیدانستم عروسک میتواند احیا شود و مورد استقبال قرار بگیرد. یک روز برنامه «خندوانه» را با موضوع عروسکهای بومی دیدم و که در آن عروسکهای بومی را معرفی میکردند. من هم که چنین عروسکی را از گذشته در خانه داشتیم با خود گفتم چرا من این کار را نکنم؟ بعد از دیدن این برنامه از مادر بزرگم خواهش کردم این عروسک را برای من درست کند، ایشان هم سر ذوق آمد و یک عروسک درست کرد. مادرم هم برای عروسک لباس دوخت. من عکس عروسک قدیمی و جدید را برای موسسه «آوای طبیعت پایدار» ارسال کردم و آنها خیلی به من کمک کردند و مسیر را نشان دادند که چهطور کار را احیا کنم. کمکم خودم یک صفحه در فضای مجازی ساختم که مورد استقبال مردم قرار گرفت. وقتی نمونه عروسک را برای موسسه فرستادم روی لباس عروسک خیلی شک داشتند. من همراه با خانم «افسانه احسانی» مدیر موسسهی «آوای طبیعت پایدار» حدود یک سال بر روی لباس دزفولیهای قدیمی تحقیق کردیم تا مطمئن شویم لباسها مشابه زنان قاجار است.
*اقبال عمومی و علاقمندی به عروسک های بومی چهطور هست؟
خب در حال حاضر نسبت به این عروسک نمیتوانم بگویم استقبال عالی است چون عروسکهای بومی هنوز شناخته شده نیستند و در مقایسه با عروسکهای امروزی شاید چهرهای واقعی و جذاب هم نداشته باشند. اما ویژگی اصلیشان آن حسی است که سازنده به عروسک القا میکند و داستان عروسکها را به نوعی بازگو میکند. ما دوست نداریم تغییری در ساختار و چهره عروسکها اتفاق بیفتد و معتقدیم اصالت عروسک باید حفظ شود.
از جمله ویژگیهای منحصر به فرد این عروسک استفاده از حدود ۹۰ درصد مواد و مصالح بازیافتی و پارچه است. این عروسک برای کودکان بیخطر است، قطعههای آن قابل جداسازی نیست و بیشتر اجزایش قابل بازیافت است. امروز به لطف ساخت این عروسک در خانهی ما خیلی چیزها دور ریخته نمیشود و در فرآیند ساخت عروسک مورد استفاده قرار میگیرد. علاوه بر آن پارچه به محیطزیست آسیب نمیزند و بار معنوی و مفهومی عروسک را حفظ میکند. این عروسک وزن کمی دارد و کودکان و بزرگسالان میتوانند با آن ارتباط برقرار کند.
*چطور میتوان مانع از بین رفتن عروسکها شد و آنها را همیشگی کرد؟
طی این یکسال همه تلاشم برای حفظ اصالت عروسک و تغییر نکردن آن بوده است تا هویت خود را حفظ کند. میخواستم کیفیت کار خیلی بالا برود اما ساختار عروسک تغییر نکند. با حمایت میتوانیم عروسک را حفظ کنیم اما اگر قرار باشد وارد چرخه اقتصادی شود و به تولید انبوه برسد فکر میکنم اصالت کار از بین میرود. چون در آن صورت بازاری ساخت میشود و کیفیتش کاهش خواهد یافت.
من دوست ندارم تا زمانی که عروسک جایگاه خود را پیدا نکرده وارد چرخه تولید انبوه شود. در بازار قدیم دزفول پر از صنایع دستی قدیمی است که از گذشته تغییر کردهاند اما ممکن است یک گردشگر متوجه این تغییرات نشود. اما من دوست دارم کارم همیشه با اصالت و کیفیت باشد. نباید کیفیت کار فدای درآمد شود و تنها با این تلاش میتوان عروسک را حفظ کرد.
*در رقابت با عروسکهای غیربومی و جدیدی که اغلب از کشورهای دیگر وارد میشوند، چطور میشود مردم را به عروسکها و بازیهای بومی علاقمند کرد؟
خب اجازه دهید مثالی واقعی بزنم؛ ما در خانواده خودمان ۳ کودک داریم که ابتدا عروسک را دوست نداشتند و میگفتند زشت است. حتی به من میگفتند چرا آن را درست میکنی؟ آنها تا مدتها از عروسک بدشان میآمد. اما وقتی دیدند عروسک رنگ و لعاب گرفت توجهشان جلب شد. کمکم عکسهای فانتزیتر از عروسک توانست روی آنها تاثیر بگذارد. بیان داستانها و قصهها با عروسک و برانگیختن کنجکاوی و توجه کودکان میتواند منجر به علاقه کودکان شود. بیشتر کودکان با عروسک ارتباط برقرار میکنند اما این امر نیازمند زمان و تلاش و همراهی بزرگترها برای جلب توجه است تا این عروسکها را ترجیح دهند.
*مسئولان فرهنگی به افرادی مانند شما که سعی در زنده کردن هنر و فرهنگ بومی دارند، چه کمکی میتوانند بکنند؟
من تا بهحال تنها با بخش خصوصی همکاری داشتهام و فعالیت و همکاری با نهادهای فرهنگی نداشتهام. موسسهی «آوای طبیعت پایدار» چندین سال است که این مسیر را طی کرده است و پس از آزمون و خطای بسیار به مسیر درست رسیدهاند. دغدغهی من این است که عروسک سبک و سیاق خود را از دست ندهد و بیشترین انتظارم از مسوولین است که اجازه ندهند سازندگان صنایع دستی آن قدر ضعیف باشند که به خاطر درآمد بیشتر کیفیت کار خود را تنزل دهند. فیلترینگ دقیق برای ورود صنایعدستی به بازار در کنار حمایت از هنرمندان میتواند موثر باشد. نباید همه بار کار برعهده تولیدکننده هنر باشد. بلکه لازم است یک پشتوانه داشته باشد. مسوولان فرهنگی باید به هنرمندان بیشتر بها دهند و مکانی درخور برای ارائه این هنرهای زیبا فراهم کنند. یک ایده ساده میتواند این باشد که در پایان هر فصل نمایشگاههای صنایع دستی راه اندازی شود. هنرمندان باید فضایی داشته باشند تا بتوانند ضمن عرضهی آثار خود با هم همکاری و هم فکری داشته باشند تا حاصل آن ارتقای هنرهای بومی و محلی باشد.