در توان مرگ نیست که تو را غایب کند

روز چهاردهم فروردین‌ماه امسال، «ثریّا قزل‌‌ایاغ» (بهروزی)، یکی از چهره‌های مطرح ادبیات کودک ایران، در هفتاد و هفت سالگی در تهران درگذشت. از دست دادن این چهره‌ی فرهنگی که درست هم‌زمان با روز جهانی کتاب کودک مصادف شده بود، بسیاری از افراد را متاثر و غمگین کرد.

به گزارش گلپونه، مینا حدادیان، کتاب‌دار و پژوهش‌گر، به پاس همه‌ی چیزهایی که از ایشان آموخته‌است دل‌نوشته‌ای‌، به رشته‌ی تحریر درآورده است که در ادامه می‌خوانیم:

در توان مرگ نیست که تو را غایب کند

ثُریا قزل‌ایاغ نویسنده، مترجم و استاد دانشگاه عاشقی بی‌ادعا و دوست‌دار کودکان بود. که باید بگویم بدون سروصدا بیش‌تر سال‌های زندگی خود را در راستای فعالیت‌های مهم حوزه‌ی فرهنگی و به‌ویژه ادبیات کودکان این سرزمین سپری کرد. برای یک عمر تلاش بدون وقفه، جوایز مختلف از جمله، جایزه‌ی «لاک‌پشت پرنده» را دریافت کرد.

او کتاب‌های مهمی مثل «ادبیات کودکان و نوجوانان و ترویج خواندن»، «راهنمای بازی‌های ایران» و «لالایی‌ها و ترانه‌های نوازشی‌ از تولد تا سه سالگی» و … نوشته است که برخی از آن‌ها تنها منابع دانشگاهی موجود در زمینه‌ی ادبیات کودکان هستند. آثار ایشان بارها برگزیده‌ی نهادهای فرهنگی شده است. او هم‌چنین سال‌ها در کانون اصلاح و تربیت کودکان نوجوانان تهران برای راه‌اندازی کتابخانه‌ی این کانون و البته ساخت کتابخانه‌های بسیاری در مناطق مختلف ایران، فعالیتی بدون ‌چشم‌داشت انجام داد. که گزارش این تلاش‌ها در شورای کتاب کودک ثبت شده است و مطمئن هستم می‌تواند در مسیر و آینده‌ی کتاب و ترویج کتاب‌خوانی چراغ‌های روشنی برای ما باشد.

ثریّا قزل‌ایاغ عضو هیات علمی گروه کتاب‌داری دانشکده‌ی علوم تربیتی دانشگاه تهران بود و به عنوان استادراهنما با شیوه‌ای روش‌مند، دانشجویان رشته‌ی ادبیات کودک را راهنمایی می‌کرد. و این وقت گذاشتن‌ها گذشته از بحث دانشگاه در تمام بخش‌های زندگی‌اش در جریان بود. خوب یادم هست دو سال پیش در یک گروه تلگرامی، تصویری از چند کودک روستایی به اشتراک گذاشته شد. در آن تصویر کودکان با سنگ در یک فضای چند متری به‌عنوان کلاس محصور شده بودند و مقابل تخته‌سیاه نشسته و درس می‌خواندند‌. طبق معمول یک عده شروع به بد و بیراه به تصمیم‌گیرندگان کردند. اما خانم قزل‌ایاغ که دنیای کودکان را خوب می‌شناخت نوشت: «قربان این کلاس درسشان بروم!» بعد از این حرف گروه ساکت شد و بعد روند گروه تغییر کرد و بحث‌های اهمیت کلاس‌های کَپری آغاز شد.

او توجه گروه را به کنش‌گری و اهمیت دادن به مسوولیت اجتماعی در قبال این گروه حساس جلب کرد. کاری که خودش در آن استاد بود و به خوبی از عهده‌اش برمی‌آمد.

ثریّا قزل‌ایاغ نسبت به عدم مشارکت جامعه در سرنوشت فرهنگی خود انتقاد داشت. او از پیشینیان عرصه‌ی فرهنگ نام می‌برد و به نیکی از آن‌ها یاد می‌کرد، اما بیش‌تر از هر کسی زبان علمی انتقاد را بلد بود و مدام به این فکر می‌کرد که نباید از پا نشست و باید کاری، حتی اندک برای فرهنگ انجام داد. همیشه در حرف‌هایش تکرار می‌کرد:«پس مسوولیت اجتماعی ما چه می‌شود؟»

او سال‌ها با نهضت سوادآموزی در تدوین جزوه‌های ساده‌ی نوسوادان بزرگ‌سال همکاری داشت و یادم هست در مراسم گشایش «خانه‌ی کتاب‌دار» میدان منیریه، گفته بود بیایید به‌جای نفرین تاریکی، شمعی روشن کنیم.

او که خود تحصیل‌کرده رشته‌ی کتاب‌داری بود، همیشه و حتی تا دم رفتن نگران کتابخانه‌های آموزشگاهی بود. و در سخنرانی‌های خود تاکید می‌کرد که دسترس‌پذیر کردن کتاب باعث ترویج کتاب‌خوانی می‌شود.

او همیشه به کارهای هنری‌ کودکان و پتانسیل‌های ویژه‌ای که در آن‌ها بود، توجه خاصی داشت. حدود سه سال پیش، طناز؛ خواهرزاده‌ی پنج ساله‌ام، برای مادر باردارش لالایی‌هایی گفته بود. آن‌ها را برای خانم قزل‌ایاغ فرستادم. ایشان با دقت به تک‌تک لالایی‌ها گوش داد. و در جواب گفت که با خواندنشان حالم خوب شد. و بعد چند پیام برای طناز فرستاد و او را با تشویق‌هایش به نوشتن و سرودن حسابی به شوق آورد.

ثریّا قزل‌ایاغ به‌عنوان پژوهش‌گر حوزه‌ی ادبیات بارها در کنگره‌های ادبی بین‌المللی شرکت کرده بود و لالایی را نخستین شکل ادبیات می‌دانست که با ملودی، آهنگ، لمس و مهر همراه است.

همیشه دوستت خواهم داشت و همیشه در ذهنم خواهی ماند خانم قزل‌ایاغ عزیز…

به اشتراک بگذارید:

golpoonemag.ir/?p=1294

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *