ما لیلای گل پامچال هستیم

 

نگاهی به زندگی و آثار کامبوزیا پرتوی، نویسنده و کارگردان ایرانی

ما لیلای گل پامچال هستیم

گزارش: یاسمن رضاییان 

عکس ها: مجید سعیدی

ما ترانه‌ی ۱۵ساله نبودیم امّا عشق و ترس و شجاعت را مانند او درک کرده‌ایم. با گلنار در جنگل گم شدیم امّا آموختیم باهوش باشیم و راه را پیدا کنیم. در کافه ترانزیت غم‌ها و سختی‌های فراوانی را به جان خریدیم تا زندگی را رو به راه کنیم. برای ما که با شخصیت‌های فیلم‌های کامبوزیا پرتوی همذات‌پنداری کردیم و زندگیشان را زندگی کردیم سخت است که قبول کنیم او دیگر نیست تا فیلم‌نامه‌ای بنویسد و فیلمی بسازد و ما خودمان را به دست دنیایش بسپاریم.

به گزارش گلپونه، کامبوزیا پرتوی در سال ۱۳۴۴ در گیلان به دنیا آمد. او در کودکی همراه با خانواده به تهران آمد و به گفته‌ی خودش از همان روزها مرتب به مرکز کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانانی که نزدیک خانه‌شان بود می‌رفت و با کانون زندگی می‌کرد.

او در دانشکده‌ی هنر، سینما و تئاتر خواند امّا تحصیل را نیمه‌کاره رها کرد و سراغ ساختن فیلم‌های کوتاه مستند و داستانی برای تلویزیون رفت. «ماهی»، اولین ساخته‌ی سینمایی حرفه‌ای و «کامیون»، آخرین ساخته‌ی سینمایی اوست.

اکنون به بهانه‌ی درگذشت این نویسنده و کارگردان ایرانی محبوب آثار هنری او را مرور می‌کنیم.

گلنار

احتمالاً نام کامبوزیا پرتوی با فیلم گلنار در ذهن ما ماندگار شده است؛ دختری که با مادربزرگ و پدربزرگش زندگی می‌کرد. او روزی برای آوردن آب سرچشمه می‌رود و باد دستمالی را که یادگار مادرش بود با خود می‌برد. گلنار مسیر باد را دنبال می‌کند تا دستمال را به دست بیاورد اما ناگهان می‌بیند از جنگل سر در آورده است. حالا خاله‌خرسه او را مجبور می‌کند تا در جنگل بماند و برایشان کلوچه بپزد اما قورباغه به کمکش می‌آید.

گلنار در سال ۱۳۶۷ اکران شد و کامبوزیا پرتوی هم نویسندگی و هم کارگردانی این فیلم را به عهده داشت.

گربه‌ی آوازه‌خوان

شنیدن عنوان گربه‌ی آوازه‌خوان به تنهایی می‌تواند یک موسیقی و شعر زیبا را در ذهن ما زنده کند و احتمالاً این موسیقی در روزهای کودکی به گوش همه‌ی ما آشنا بود. گربه‌ی آوازه‌خوان ماجرای دو خواهر و برادر به نام‌های حسنی و گلپونه است که در پرورشگاه زندگی می‌کنند. روزی خانواده‌ای از راه می‌رسند و گلپونه را به فرزندی قبول می‌کنند. اما حسنی مطمئن است آن‌ها پدری دارند که از سر فقر بچّه‌هایش را رها کرده و روزی دنبالشان می‌آیند. بنابراین اجازه نمی‌دهد آن خانواده گلپونه را با خودشان ببرند.

این فیلم در سال ۱۳۷۰ اکران عمومی شد و کامبوزیا پرتوی نویسنده و کارگردان آن بود.

 

من ترانه ۱۵ سال دارم

ترانه، نوجوانی است که مادرش را در کودکی از دست داده و پدرش نیز در زندان است. مابین روزهای درس و مدرسه، پسر ثروتمندی به نام امیر به ترانه پیشنهاد ازدواج می‌دهد امّا چون سن هردوی آن‌ها کم است خانواده‌ها ازدواج رسمی آن‌ها را به تأخیر می‌اندازند و فقط صیغه‌ی محرمیت بین آن‌ها می‌خوانند.

پس از مدتی، امیر ترانه را رها می‌کند و از کشور خارج می‌شود. اما ترانه حامله است. او برای کمک‌گرفتن سراغ مادر امیر می‌رود ولی مادر او موضوع را نمی‌پذیرد. با همه‌ی مشکلاتی که وجود دارد، ترانه بچّه‌اش را به دنیا می‌آورد تا بتواند با آزمایش دی‌ان‌ای ثابت کند که فرزند او متعلق به امیر است.

این فیلم که در نوع خود یک فیلم هنجارشکن بود و جسارت قابل توجهی برای ساخت آن به خرج داده شده بود در سال ۱۳۸۰ اکران شد و کامبوزیا پرتوی یکی از نویسندگان آن بود. من ترانه ۱۵ سال دارم، برنده‌ی سه سیمرغ از جشنواره‌ی بین‌المللی فیلم فجر و برنده‌ی جایزه‌ی ویژه‌ي هیئت داوران و نامزد جایزه‌ی یوزپلنگ طلایی از جشنواره‌ی فیلک لوکارنو شد.

کافه‌ترانزیت

ریحان، زن جوانی است که شوهر خود را به تازگی از دست داده است. حالا او مانده و قهوه‌خانه‌ای در کنار جاده که از شوهرش به او به ارث رسیده. ریحان تمام تلاشش را می‌کند تا با گرداندن قهوه‌خانه استقلال خود را حفظ کند و زندگی آبرومندانه‌ای داشته باشد اما برادر شوهر او که می‌خواهد ریحان را مجبور کند تا با او ازدواج کند برایش مشکلاتی به وجود می‌آورد.

این فیلم که محصول مشترک ایران و ترکیه و فرانسه است در سال ۲۰۰۵ اکران شد و کامبوزیا پرتوی نویسنده‌ی آن بود. کافه‌ترانزیت در جشنواره‌های داخلی و خارجی در عنوان‌های بسیاری نامزد شد و جوایز متعددی به دست آورد. از جمله‌ی جوایزی که به دست آورد سیمرغ بلورین جشنواره‌ی بین‌المللی فیلم فجر، جایزه‌ی ویژه‌ي هیئت داوران جشنواره‌ی بین‌المللی فیلم ماردل پلات و جایزه‌ی فیپرشی جشنواره‌ي بین‌المللی فیلم داکا بود. کافه‌ترانزیت همچنین نماینده‌ی ایران برای جوایز اسکار در سال ۲۰۰۷ بود.

فیلم‌های کودکی که همه باید ببینیم را اینجا در گل‌پونه بخوانید

فِراری

این فیلم درباره‌ی دختری به نام گلنار است که از شهری دیگر به تهران می‌آید و همه‌ی تلاش خود را می‌کند تا با ماشین فِراری چند میلیاردی عکس بیندازد. گلنار، چون در تهران جایی ندارد، شب‌ها در مکان‌های عمومی می‌خوابد. تا این‌که بالأخره با یک راننده‌ی تاکسی آشنا می‌شود. راننده تلاش می‌کند گلنار را نصیحت کند که به شهر خودش برگردد. امّا همه‌چیز به خوبی پیش نمی‌رود و اتفاقاتی پیش‌بینی نشده برای آن‌ها رقم می‌خورد.

فِراری در سال ۱۳۹۴ اکران شد و نویسندگی آن به عهده‌ی کامبوزیا پرتوی بود. این فیلم نیز مانند سایر فیلم‌هایی که در کارنامه‌ی پرتوی است موفق بود و توانست سیمرغ بلورین جشنواره‌ی بین‌المللی فیلم فجر را در چهار عنوان به دست بیاورد.

کامیون

ماجرای فیلم کامیون درباره‌ی یک خانواده‌ی کردستانی است که برای یافتن پدر خانواده از کردستان به تهران می‌آیند. راننده‌ی کامیون با یک بی‌ام‌وی تصادف می‌کند و داستان از این‌جا شروع می‌شود.

کامبوزیا پرتوی نویسنده، کارگردان و تهیه‌کننده‌ی این فیلم است که در جشنواره‌ی بین‌المللی فیلم فجر برنده‌ی جایزه‌ی بهترین فیلم‌نامه شد. کامیون، آخرین اثر کامبوزیا پرتوی است و هنوز در سینماهای کشور اکران نشده است.

فیلم‌هایی که آن‌ها را مرور کردیم معروف‌ترین آثار کامبوزیا پرتوی هستند. او آثار بسیار دیگری هم در کارنامه‌ی هنری خود دارد و اگر مرگ در ۶۴ سالگی‌اش به سراغ او نمی‌آمد بی‌شک آثار متعدد دیگری برای سینمای ایران می‌ساخت و به همه‌ی طرفدارانش فرصت می‌داد تا در فیلم‌های بیش‌تری زندگی کنند.

ما اکنون مانند لیلای گل پامچال، که پس از بمباران به دنبال نشانه‌ای از خواهرش می‌گشت، تا همیشه میان فیلم‌هایی که ساخته می‌شوند دنبال نشانه‌ای از حضور او می‌گردیم.

به اشتراک بگذارید:

golpoonemag.ir/?p=2078

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *