گفتوگو با حسام طباطبایی، تصویرگر کتاب کودک
در کتابها به جستجوی نور باشیم
پروردگار فراگیرترین مفهومی است که در همهی دورانها بین مردم جهان وجود داشته و انسان در همهی عمر به شیوههای مختلف تلاش کرده خدا را بشناسد و به موضوعات مرتبط با آن توجّه کند. در سنین خاصی مانند کودکی، نخستین پرسشها دربارهی خدا و دین مطرح میشود. اینکه خدا کجاست؟ خدا چند ساله است؟ دیده نمیشود؟ و کمکم پرسشهای دیگری هم دربارهی دین، تاثیر آن در زندگی انسانها و آیندهی زندگی مطرح میشود. بهاین ترتیب فضای گستردهای برای تولید کتابهایی با موضوعهای دینی و علوم انسانی برای کودک شکل میگیرد. حسام طباطبایی که تصویرگر کتابهای کودک است در کارنامهی خود تصویرسازی بیش از سی جلد کتاب دارد که به موضوعاتی مانند تاریخ دین اسلام، پیامبران و … میپردازد. گلپونه به مناسبت هفتهی کتاب و کتابخوانی به سراغ او رفته است تا برای ما دربارهی ضرورتهای تصویرسازی این گروه از کتابها بگوید.
کتابی که نگاه دینی دارد چه فرقی با کتابهای دیگر دارد؟ و چهقدر تصویرسازی برای این کتابها حساسیت دارد؟
مگر میشود در دنیایی که یک خدا دارد چیز غیر خدایی و غیر دینی وجود داشته باشد؟ مگر میشود زیر سایهی خورشید نباشی؟ نور همه جا هست پس کتاب دینی و غیر دینی وجود ندارد. یک اثر یا به خدا توجّه میکند یا توجه نمیکند.
ما در کلاس تصویرسازی پیش از اینکه به بچّهها تکنیک بیاموزیم، تلاش میکنیم آنها را با حسهایشان آشنا کنیم. نخست از حواس پنجگانه شروع میکنیم و بعد به حسهای مرکب میرسیم و سعی میکنیم به نور توجه کنیم. و نشان دادن نور به بچّهها همان چیزی است که در هنر دینی مهم است.
نور مخالف ظلمت است و این رابطه، فهمیدن موضوع را راحتتر میکند. این نور و ظلمت گاهی ظاهری و گاه باطنی است. بعضی کتابها و فیلمها در متن و تصاویر خود سعی میکنند با خشونت، هیجان کاذب، شرارت و … کودکان را به سمت خود جذب کنند. به این ترتیب کودک به فضای تاریک عادت میکند و تمایلی به نور نشان نمیدهد. این رویکرد ادعا میکند باید چنان مخاطب را از بدیها و تاریکیها سیراب کرد که با کمال میل به سمت خوبیها و نور برود. امّا این گذار و تصمیمگیری کودک را دچار فشار میکند. برای همین خیلی وقتها مخاطب به فضای بدیها و تاریکی عادت میکند و در ظلمت میماند.
اما یک اثر دینی، چه کتاب و ادبیات، چه تصویرگری و چه فیلم و آثار دیگری که نگاه دینی و نورانی داشته باشند ابتدا جلوی تاریکیها را میگیرند و به گسترش خوبی میپردازند. پس هر اثری که به خوبیها و نور توجه کند دینی حساب میشود.
کتاب خوب برای کودکان این شکلیه!چگونه کتاب دینی خوب را تشخیص دهیم و آنرا برای کودکان انتخاب کنیم؟
راه سادهی آن این است که موقع دیدن یک تابلوی نقاشی، یا موقع خواندن یک کتاب از خودتان بپرسید این تماشا و این خواندن چه چیزی برای من دارد؟ آیا نور و خوبیها را به من منتقل میکند؟
بعضیها فکر میکنند کتاب دینی یعنی فقط داستانهای پیامبران و چیزهایی شبیه آنها… امّا کتابی دینی است که کمک کند بچّهها با خوبیها ارتباط برقرار کنند و به ترویج خوبیها بپردازند تا جهان نورانی شود.
یک کتاب دینی در متن و تصویر تلاش میکند بچّهها خودشان و محیط اطرافشان را بشناسند و زیباییهای آنرا پیدا کنند. وقتی نور وارد دل مخاطب شود، دیگر تاریکیها و بدیها به دل نورانی او راهی ندارد.
گاهی یک کتاب داستانی از واقعهای تاریخی میگوید و جز نصیحت کار دیگری برای کودک نمیکند. یا کتاب دیگری که دربارهی یک شخصیت تاریخی فقط توضیح میدهد در چند جنگ شرکت کرده و چند سال عمر کردهاست. چنین کتابی که کودک را به جهش نمیرساند تا در ذهنش بین گذشته و امروز پلی برقرار کند و چیزی به دست بیاورد، اثری از نور ندارد!
آیا تصویرسازی برای کتابهای دینی از گذشته تا امروز تغییر کرده است؟
چه در تکنیک و چه در محتوا همهچیز با توجّه به نیازهای کودکان و نوجوان تعیین میشود و دستخوش تغییر قرار میگیرد. روزگاری صمد بهرنگی و فرشید مثقالی در کتاب ماهی سیاه کوچولو تلاش کردند شیوههای روشنفکری و شکستن کلیشهها را به بچّهها منتقل کنند. امروز کودکان نیازهای دیگری دارند که در گفتوگو با خانوادهها معلوم میشود بین بیشترشان مشترک است. مثلاً اینکه کودکان کمتر از قبل برای رسیدن به هدفهای سخت و دور صبر و حوصله دارند و میخواهند زود به مقصد برسند و این باعث میشود خیلی زود امید خود را از دست دهند. بنابراین پرداختن به موضوع امیدواری و صبر میتواند موضوع خوبی برای کار کردن در این روزها باشد. و همه اینها موضوعهای دینی تلقی میشوند.
از جنبههای دیگر، تکنیکها و شیوهی پرداخت هم تغییر کرده است. مستقیمگویی کمتر شده است و هر چه تصویری از لایههای پنهان به یک موضوع بپردازد و به جنبهی خیالانگیز موضوع توجّه کند و خلاقیت داشته باشد، موفقتر است. چرا که جامعهی امروز نورگریز شده است، پس باید به صورت عملی لذتهای نورانی دین را به تصویر بکشیم. تا کودکان در کتابها این لذت را بچشند و برای تجربهی آن مشتاق شوند.
شما تصویرگران چه وظیفهای در این تولیدها دارید؟
در کتاب ماهی سیاه کوچولو شما هنرمند بزرگی به نام فرشید مثقالی را نمیبینید بلکه درگیر این میشوید که سرانجام ماهی سیاه کوچولو چه میشود. پس هنرمندی که بهدور از به رخ کشیدن تکنیک کاری خود، برای انتقال محتوای خوب تلاش کند، میتواند برای مخاطب کاری کند.
تلاش برای ترویج خوبیها کار بسیار ظریف و حساسی است که در آن زاویه نگاه هنرمند باید به سمت نور باشد و خودش از تاریکی بیرون بیاید تا بتواند یک اثر پویا، نجاتبخش و قابل قبول تولید کند. فکر میکنم در ابتدا همین که زاویهی نگاه ما تغییر کند کافی است.