توصیههایی برای تربیت کودک قانونمند و منظم
«با توجه به اینکه داشتن یک کودک منظم و لزوم به چگونگی وضع قوانین برای کودک از سوی پدر و مادر، باید برای کودک پیامدهای مراعات کردن یا نکردن قانون را مشخص کرد و قانون را به کمک جملههای شرطی توضیح داد. برای نمونه باید به کودک گفته شود اگر فلان کار را انجام بدهی، این نتیجه را میبینی.»
این صحبتها را دکتر رضا دواساز ایرانی، مدیر سلامت روان، اجتماعی و اعتیاد مرکز بهداشت خوزستان، به مناسبت هفتهی ملی کودک در گفتوگو با ایسنا مطرح کرده است.
به گزارش گلپونه، کودکآزاری و غفلت از کودکان در همهی جوامع شایع است و نتایج جدیدترین مطالعات نشان میدهد که بیش از یک کودک از هر چهار کودک در دنیا مورد بدرفتاری جسمی مکرر و شدید قرار میگیرند.
تجربهی بدرفتاری در دوران کودکی میتواند منجر به پیامدهای شدید و آسیبرسانی در دوران کودکی و نوجوانی و حتی در سراسر زندگی این فرد شود.
یافتهها حاکی از آن است که کودکانی که مورد بدرفتاری و غفلت قرار میگیرند، سلامت جسمی و روانی ضعیفتر، مشکلات اجتماعی و ارتباطی بیشتر، مشکلات شناختی، رفتارهای پرخطر مثل مصرف مواد و رابطهی جنسی زودرس، مشکلات رفتاری و جرم و بزهکاری بیشتری از خود نشان میدهند.
بنابراین پیشگیری از بدرفتاری و همچنین شناسایی اولیه و انجام مداخلات ضروری در این حوزه نه تنها یکی از حقوق اساسی کودکان است بلکه میتواند از بروز آسیبهای جسمی و روانی پیشگیری کند و شدت آن را کاهش دهد.
زندگی در یک مکان امن و برخورداری از ارتباطهای قابل اعتماد موجب رشد شناختی، هیجانی و روان شناختی کودکان میشود.
لزوم وضع قانون برای کودک در خانواده
انضباط از اصول مهم تربیت کوک است و با قانون و مراعات کردن آن ایجاد میشود. قانونهای منزل به مسوولیتپذیری و رشد استقلال کودکان کمک میکند.
هماهنگی پدر و مادر و بزرگترهایی که با کودک در ارتباط هستند در تعیین، تدوین و تنظیم قانون برای کودک و اجرای آن بسیار اهمیت دارد.
باید برای فرزندان از دو سالگی قانون گذاشته شود و آنها را با آن آشنا کرد و به پیروی از قانون عادت داد.
بایدها و نبایدهای تعیین قانون برای کودکان
قانونها باید با توجه به سن و مرحلهی رشد کودک تعیین شوند. همچنین باید قانون را به زبان دوم شخص بیان کرد تا کودک بهتر متوجه آن شود. برای نمونه باید به کودک گفته شود:«از مدرسه که برمیگردی، کیفیت را در کمد بگذار.»
قانون، قانون است و فرزندان چه دختر و چه پسر، نباید آنرا تغییر دهند یا آنرا نادیده بگیرند.
اگر پدر و مادر این قانون را تعیین کنند که بچهها باید بعد از انجام دادن تکلیف درسیشان، دفتر و کتابشان را جمع کنند و درکمد یا کیفشان بگذراند، باید آنرا برای فرزند دختر و پسرشان یکسان اجرا کنند. برای نمونه نگویند که پسرها همگی نامرتباند و اشکالی ندارد که وسایلشان را وسط اتاق رها کنند.
قانونها باید به تدریج تعیین شوند. والدین باید مراقب باشند همزمان از سه تا حداکثر پنج قانون تجاوز نکنند زیرا تعداد زیاد قوانین موجب میشود که همکاری کودک و نیز قانونپذیری او کاهش یابد و اثر خوب این روش از بین برود.
برای کودکان خردسال باید هر بار تنها یک قانون تعیین شود.
باید برای کودک پیامدهای مراعات کردن یا نکردن قانون را مشخص کرد و قانون را به کمک جملههای شرطی توضیح داد؛ برای نمونه باید به کودک گفته شود اگر فلان کار را انجام بدهی، این نتیجه را میبینی.
والدین باید به یاد داشته باشند که پیامدها با میزان اهمیت قانون هماهنگی داشته باشند و اگر کودک یک شب بهجای ساعت ۹، نیم ساعت دیرتر خوابیده است، او را به مدت یک هفته از دیدن برنامه تلویزیونی مورد علاقهاش محروم نکنند.
قسمت نخست قانون باید با جملههای مثبت نوشته شود. یعنی بر کاری تاکید شود که میخواهند فرزندان انجام دهند. برای نمونه بگویند: «اگر تکالیف درسیات را تا ساعت ۵ عصر تمام کنی، میتوانی تلویزیون ببینی.» و نگویند: «اگر تا ساعت ۵ عصر بازیگوشی نکنی میتوانی تلویزیون ببینی.»
همچنین باید قسمت نخست قانون را با کلمههای دقیق و مشخص نوشت. برای نمونه باید بنویسند که وقتی مهمان داریم، اگر اسباببازیهایت را به بچههای آنها هم بدهی تا با هم بازی کنید، یک اسباببازی جدید جایزه میگیری (اسباببازی مورد علاقه فرزندتان که در ضمن خیلی هم گران نباشد).
نوشتن اینکه اگر بچهی مودبی باشی، اسباببازی جدیدی جایزه میگیری نادرست است زیرا مودب بودن تعریف و معنای دقیق و مشخصی برای کودک ندارد.
در وضع قوانین، به رشد کودک توجه شود
والدین باید توانایی و میزان رشد کودک را در کنار گذاشتن قانون در نظر داشته باشند. مثلا گفتن اینکه«اگر در جمع کردن سفره ناهار کمک کنی، برایت قصه میگویم» جمله نادرستی است بلکه باید تعیین شود کدام کارهای منزل؟ مگر کودک میتواند در همهی کارهای منزل کمک کند؟
باید سعی کرد قانون را با همکاری و مشارکت کودک نوشت. اگر او مقصود پدر و مادر را بهدرستی متوجه نمیشود، میتوان با نشان دادن یا کشیدن تصویر آن چیزی که مد نظر است، مقصود را به او منتقل کرد.
پس از اینکه یک قانون در ذهن کودک جا گرفت به گونهای که بدون یادآوری آنرا رعایت کرد، میتوان قانون دوم را نوشت. برای نمونه هر زمان فرزندان همه تکلیفهای درسیشان را انجام دادند و موردی از قلم نینداختند، میتوان قانون دوم مثلا شستن دستها با مایع دستشویی یا صابون پیش از هر وعده غذا را آنها به گفت.
استفاده از روشهای آموزشی مشارکتی و تعاملی مانند استفاده از فیلم، دیالوگهای انگیزشی و تمرین مهارتهای تازه با والدین در قالب روشهای مختلف، موجب بهبود یادگیری میشود و میتواند اثربخشی آموزشها را در بهبود تعاملات والد و فرزندی افزایش دهد. بنابراین استفاده از روشهای فعال یادگیری و ابزارهای آموزشی مختلف و چند رسانهای برای ارتقای یادگیری گروه هدف یعنی والدین ضرورت دارد.