شاهنامه‌، انسان‌پروری را به کودکان می‌آموزد

شاهنامه‌، انسان‌پروری را به کودکان می‌آموزد

خیلی از ما به صورت گذری نام فردوسی را می‌شنویم و گاه و بی‌گاه ابیاتی از  شعرهای او را به یاد می‌آوریم و یا با بیان نام او تنها به یاد چند روایت معروف‌تری می‌افتیم که در رسانه‌ها با آن روبه‌رو شده‌ایم و درکتاب‌های درسی آن‌ها را شناخته‌ایم. اما واقعا ما تا چه حد باید شاهنامه را بشناسیم؟ حالا که نقش والد یا معلم را برعهده داریم باید کودک‌مان را با شاهنامه و فردوسی آشنا کنیم‌؟ اگر بله چه راهکارهایی وجود دارد؟

المیرا حسن‌زاده دانشجوی دکتری ادبیات حماسی و مدرس دوره‌ی «بازی و شاهنامه» به کودکان است. با او درباره‌ی پرسش‌های بالا در گلپونه گپ زده‌ایم.

بگذارید با این پرسش شروع کنیم که چرا کودکان ما باید با شاهنامه آشنا شوند؟

من باید با یک مقدمه شروع کنم. دکتر جلال خالقی مطلق (ادیب، پژوهشگر و شاهنامه پژوه ایرانی) این نظر را دارند که شاهنامه، شناسنامه‌ی ملی هر ایرانی است و ما همان‌طور که باید اطلاعات شناسنامه‌ی شخصی‌مان را بلد باشیم، باید از شاهنامه هم شناخت کافی داشته باشیم. ما وام‌دار فردوسی هستیم و این وظیفه‌ی ماست که به پاس تلاش او برای حفظ زبان فارسی او را بشناسیم. منظورم این است که شناخت ما از او و خوانش آثارش لطف ما و تفاوت ما با دیگران نیست بلکه مسوولیت ما به عنوان یک فارسی زبان است. این روزها در کشورهای همسایه فردوسی را به خوبی می‌شناسند. در کشور تاجیکستان زوج‌های جوان پای مجسمه‌ی فردوسی می‌روند و شاهنامه هدیه می‌دهند، آن‌ها خود را وام‌دار فردوسی می‌دانند.

اما انسان‌پروری موضوع دیگری است که به‌خاطر آن باید کودکان‌مان با شاهنامه |آشنا شوند. تاویل‌ها و تحلیل‌های این اثر درس زندگی به ما می‌دهند. ما روایت این‌را که کسی تبدیل به ضحاک می‌شود می‌خوانیم یا می‌دانیم چه اتفاقی می‌افتد که شخصی تبدیل به فریدون می‌شود. مسیر و انتخاب‌های این افراد را می‌بینیم و این آموزش در زمانه‌ی ما که ارزش‌ها تغییر جهت داده‌اند ضروری است. ما با این مفاهیم آشنا نمی‌شویم.

در گل‌پونه بخوانید: از فردوسی برای کودکان چه بخوانیم؟

شما سابقه‌ی تدریس به کودکان را دارید، این خلا را می‌بینید که آن‌ها با ادبیات ایران آشنا نباشند؟

بله متاسفانه. در کلاس «بازی و شاهنامه» رنج می‌برم وقتی می‌بینم بچّه‌ها اسطوره‌های یونانی آشنا هستند، اما اسطوره‌ها و قهرمانان خودشان را نمی‌شناسند. وقتی برای آن‌ها از دیو خواب و تنبلی یا فرشته‌ی باران یا دیو خشک‌سالی حرف می‌زنم که ریشه‌ی ایرانی دارند تعجب و بعد استقبال می‌کنند.

با این حساب که ما آموزش‌های جسته گریخته‌ای در مدارس داریم یا گاهی صدا و سیما به این موضوع می‌پردازد، فکر می‌کنید نقش پدر و مادر و بزرگ‌ترها در این میان چیست؟

طبعا پدر و مادر و بزرگ‌ترها آگاه می‌تواند مسیر کودک را مشخص کند و بهترین راه آموزش به کودک این است که والدین خودشان آگاهی کافی از داستان‌های شاهنامه داشته باشند.

و فکر می‌کنید برای مطالعه‌ی بیشتر باید چه کنند؟

مساله این است که اقتباس‌های شاهنامه ایراد دارند و دخل و تصرف زیادی در آن‌ها صورت گرفته است. گرچه ما اجازه‌ی بازآفرینی داریم ولی اسلوب دارد و رعایت نمی‌شود. پس طبعا مراجعه به نسخه‌ی اصلی شاهنامه راه‌حل بهتری است. اما اگر والدین با ادبیات و خوانش شاهنامه مشکل دارند من پیشنهاد می‌کنم که نسخه‌ی شاهنامه با تصحیح «مهری بهفر» را بخوانند.

این نسخه چه ویژگی‌ای دارد؟

کتاب بیت به بیت پیش رفته و خوانش آن راحت‌تر و قابل درک‌تر است. البته فکر می‌کنم کتاب تا این‌جا ۵ جلد دارد و تا پایان داستان رستم و سهراب پیش رفته است.

درمورد اسطوره شناسی چطور؟

کتاب «شناخت اساطیر ایران» تالیف جان هینلز با ترجمه‌ی دکتر تفضلی را پیشنهاد می‌کنم. 

اما در این میان والدینی هم هستند که از خردسالی با فرزنذدشان شاهنامه کار می‌کنند و این کودکان مشغول نقّالی می‌شوند. به نظر می‌رسد که وضعیت آشنایی کودکان با فردوسی زیاد هم بد نباشد؟

درواقع من با این شیوه هم مخالفم. مخصوصا وقتی مساله‌ی نقّالی مطرح می‌شود. چون درواقع یک نوع صورت‌گرایی است. کودک درکی از متن ندارد و طبعا در نوجوانی دچار سرخوردگی و روی‌گردانی می‌شود. نقّالی مناسب نوجوانان است و نه کودکان. نظریات نوین آموزشی تاکید می‌کنند که ما بر اساس خلاقیت پیش برویم و در یک فرم قصّه‌گویی کنیم. اما آن قصّه‌گویی می‌تواند همراه با بازی باشد. با این نگاه لازم نیست کودک با ابیات درگیر شود، ما می‌توانیم بخشی از آموزش را متکی بر نقل داستان بدانیم.

قصّه‌گویی و تصویرگری چه؟ راه‌حل مناسبی است؟

بله کودک بعد از آشنایی با داستان می‌تواند آن را نقاشی کند. اما بازی دیگری که والدین می‌توانند انجام بدهند گفت‌وگو با کودک است. مثلا از او بپرسند با کجای داستان مخالف است و به او فرصت تغییر داستان را بدهند یا درباره‌ی این‌که کجای داستان را دوست داشتند، گفت‌وگو شود.

حالا اگر ما بخواهیم به نوجوانی که سال‌ها از این فضا دور بوده است آموزش بدهیم چه؟

واقعیت این است که در مرتبه‌ی نوجوانی آموزش سخت‌تر است، اما این روزها نوجوانان به بازی رومیزی و کارتی علاقه دارند و می‌توانیم از همین راه او را درگیر کنیم. مثلا به او ایده بدهیم حالا که بازی‌ها مورد استقبال‌ هستند چرا بازی‌ای با تکیه بر اسطوره‌های ایرانی طراحی نمی‌کند؟ همین موضوع انگیزه‌ای است برای مطالعه‌ی بیشتر او. اما در کلاس درس شیوه‌ی دیگری را می‌توان پیش برد. از آن‌ها اقتباس و بازآفرینی و تغییر پایان داستان را طلب می‌کردم و آن‌ها انجام می‌دادند.

کتاب چه؟ آیا کتاب مناسبی را برای مطالعه‌ی کودکان و نوجوانان پیشنهاد می‌کنید؟

همان‌طور که پیش‌تر گفتم کتاب‌ها ایراداتی دارند، چه در بیان و چه در تصویرگری. اثری دیدم که دوزبانه بود و جلد نفیس داشت اما محتوای خوبی نداشت یا آثاری دیدم که دخل و تصرف زیادی داشت. به همین دلیل ترجیح می‌دهم کتابی را معرفی نکنم.

برای معلّم‌ها چه پیشنهادات دیگری دارید؟

پیشنهاد می‌کنم در کلاس درس از خواندن ابیات پرهیز کنند و بعد از مطالعه‌ی منابع موثق و در خلال درس‌ها  داستا‌ن‌گویی کنند و فعالیت‌هایی تشویقی را طراحی کنند. با این روش‌ها دانش‌آموزان شناخت شاهنامه را آغاز خواهند کرد.

و حرف آخر؟

من معتقدم که ما زمانی می‌توانیم دغدغه‌ای را در کودک ایجاد کنیم که پیش‌تر آن دغدغه در بزرگ‌سال ایجاد شده باشد. این نگاه درمورد شناخت شاهنامه هم وجود دارد.

به اشتراک بگذارید:

golpoonemag.ir/?p=1404

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *