صفحه‌ی ویژه‌ی شب چلّه‌ی گلپونه‌ای

چهره‌ی رضا فیاضی برای کودکان دیروز و پدر و مادرهای امروز، یک چهره‌ی تلویزیونی و سینمایی است؛ آقای جمالیِ زی‌زی‌گولو در خاطرات کودکی ما حضور دارد و تا همیشه برایمان آقای جمالی مهربان و صمیمی باقی می‌ماند. اما رضا فیاضی برای کودکان و نوجوانان امروز بیش‌تر قصّه‌پرداز و شاعری است که اگرچه زیاد جلوی دوربین ظاهر نمی‌شود، هم‌چنان زندگی حرفه‌ای خود را در دنیای کودکان ادامه می‌دهد.

متن کامل این گفت‌وگوی یلدایی را این‌جا در گلپونه بخوانید

شعرهای نُقلی به شیرینی هندوانه‌ی شب چلّه

مریم زرنشان

از آجیلای یلدا

یه ذره بَر می‌دارم

برای مورچه خانوم

سه تا مَویز می‌ذارم

***

پُر از توتای خشکه

زیردرخت خونه

موشی برای یلدا

توت می‌بره به لونه

نقاشی هندوانه برای شب یلدا

سلام به گلپونه‌ای‌های عزیز! همه‌ی شما می‌دانید که «شب یلدا» در فرهنگ ما ایرانی‌ها خیلی مهم است. به این مناسبت می‌خواهیم در گلپونه در کنار هم یک هندوانه بکشیم. آماده‌اید؟

متن کامل این نقاشی یلدایی را این‌جا در گلپونه بخوانید

یک قاچ نقّاشی یلدایی

سمیه آورند، کارشناس ادبی کانون پرورش فکری فارس

مادرم کاسه‌ی سفالی پُر از آجیل را سَر سفره گذاشت. چند قدم عقب رفت. به سفره نگاه کرد و گفت:«نازنین، به نظرت سفره چیزی کم ندارد؟»

سَرم را از روی دفتر نقّاشی‌ام بلند کردم و گفتم:«وای مادر! چه سفره‌ی قشنگی! حتماً همه از دیدن این سفره خوششان می‌آید.»

مادر کمی فکر کرد و گفت:«نه، یلدا بدون هندوانه، یلدا نمی‌شود.» بعد به آشپزخانه رفت و بلند گفت:« تو هم زود وسایل نقّاشی‌ات را جمع کن.»

متن کامل این یلدانگاری را این‌جا در گلپونه بخوانید

راستی سفره‌ی یلدای شما چه چیزی دارد؟ آن را برای گلپونه نقّاشی کن و بفرست.

نقّاشی، کاردستی و عکس‌های یلدایی کودکان را برای گلپونه این‌جا ارسال کنید

 

کاردستی انار و هندوانه توسط زهرا عزیزیان، مدرس کاردستی گلپونه آموزش داده شده است و امیر ارسلان ملکیان ۴ ساله مراحل انجام کاردستی آن‌را اجرا کرده است.

متن کامل این کاردستی یلدایی را این‌جا در گلپونه بخوانید

خوش‌مزه‌های شب چلّه در نائین

شب‌های چلّه در زادگاه من نائین، قیل‌و‌قال زیادی نداشت هرچه بود سادگی بود، صفا و صمیمیت، بهانه‌ی کوچکی برای یک دورهمی شبانه.

تقریبا در بیش‌تر خانه‌ها یک باغچه‌ی کوچک وجود داشت و درخت «انار» ساکن اغلب این باغچه‌ها. برای همین در شب چلّه همیشه بساط انار برپا بود.‌ بیش‌تر وقت‌ها دختر بزرگ خانه مسوول دانه کردن انارها می‌شد و در انتهای شب وقتی همه از کار روزانه‌ (کشاورزی یا قالی‌بافی)، دست می‌کشیدند، دور هم جمع می‌شدند و انار می‌خوردند.

متن کامل این یلدانگاری را این‌جا در گلپونه بخوانید

کاردستی هدیه‌ی یلدایی

 این‌جا در گلپونه برای شب چلّه کاردستی هدیه‌ی یلدایی را با هم انجام دهیم. با این کاردستی ساده می‌توانیم از ظرف‌ها و بطری‌های شیشه‌ای دوباره استفاده کنیم و به محیط‌زیست کمک کنیم.

متن کامل این کاردستی یلدایی را این‌جا بخوانید

شعرهای نُقلی به شیرینی هندوانه‌ی شب چلّه

زهرا داوری

مادربزرگ کنار میز

همش به ظرفا خیره بود

با خنده گفت: «کاشکی رو میز

یه کاسه برف و شیره بود»

غلامرضا بکتاش، شاعر کودکان:

کُرسی، میزگرد خانواده بود

غلامرضا بکتاش، شاعر کودکان، در اردیبهشت‌ماه ۱۳۵۱ متولد شده است. کودکی، نوجوانی و جوانی خود را در باغ‌ها و دشت‌های سرسبز شهر ملایر گذرانده و روی زمین ساعت‌های زیادی را به کار گندم‌چیدن، کاشتن گل‌ها و درختان پرداخته است. وی در حال حاضر در کانون پرورش فکری ملایر، مربّی کودکان است. از ایشان تاکنون بیش از ۵۰ عنوان کتاب شعر از جمله «رونویسی از بهار»، «آفرین به آفتاب»، «ازماه با خبر باش»، «خدا را دعوت کنیم»، «دعای باران»، «نوجوانی درخت کاج» و … به چاپ رسیده است و جایزه‌هایی چون: کتاب سال سلام‌‌بچّه‌ها، کتاب فصل، جشنواره‌ی مطبوعات کودک را در کارنامه‌ی خود دارد. وی هم‌چنین داور جشنواره‌های معتبر فرهنگی و هنری مثل جشنواره‌ی شعر فجر و … بوده است.

غلامرضا بکتاش به بهانه‌ی شب چِلّه با گلپونه صحبت کرده است. که حرف‌های این شاعر کودکان را درباره‌ی شب به یادماندنی یلدا ‌در ادامه می‌خوانید.

متن کامل این گفت‌وگوی یلدایی را این‌جا در گلپونه بخوانید

معرفی بازی‌های رومیزی و گروهی برای شب چلّه

معرفی بازی‌ رومیزی تجارت در جاده‌ی ادویه

وقتی عبارت شب چلّه را می‌شنویم تصویرهای متفاوتی در ذهن‌مان نقش می‌گیرد. یکی از این تصویرها، دور هم جمع‌شدن و سرگرمی‌های گروهی است که خاطره‌ی آن‌ها تا همیشه در ذهن‌مان می‌ماند. گلپونه نیز برای این شب زیبا، چند بازی گروهی و خانوادگی جذاب به شما پیشنهاد می‌دهد تا در دورهمی‌هایتان آن‌ها را انجام بدهید و در کنار هم با کودکان سرگرم شوید.

متن کامل بازی تجارت در جاده‌ی ادویه را این‌جا بخوانید

شب چلّه برای ما جشن تولد است

تصویر شب چلّه همیشه پر از نقش‌و‌نگار و رنگارنگ است و فقط یک تصویری بیرونی نیست و سنتی دیذینه است که در ذهن‌مان نقش بسته و برای ما مبارک و به‌یادماندی شده ‌است. به همین بهانه در گلپونه به سراغ هدا حدادی، تصویرگر، نویسنده و شاعر، رفتیم؛ با سبدی از پرسش‌های یلدایی: شب یلدای شما چگونه بوده‌ و هست؟ کدام خوراکی یلدای کودکی‌تان را به خاطر دارید؟ در خانواده‌ یا فامیل شما چه کسی فال حافظ می‌گرفته؟ او از تصویری می‌گوید که باید در ذهن کودکان امروز نقش ببندد تا یلدا را برای همه‌ی ‌نسل‌ها جاودانه کند. 

متن کامل این گفت‌وگو را این‌جا بخوانید

قصه‌هایی کوتاه برای بلندترین شب سال

سال‌های بسیاری است که ما ایرانیان در نیمه‌ی روزهای سرد سال دور هم جمع می‌شویم و آغاز سردترین فصل را با کنارهم‌بودن به گرمی جشن می‌گیریم. مردم ایران، هرجا که باشند، بسته به فرهنگ و رسوم خود برنامه‌هایی برای شب چلّه دارند. البته بخشی از این آداب و رسوم مانند قصّه‌گویی و قصّه‌خوانی میان همه‌ی ایرانی‌ها مشترک است.

ما بزرگترها می‌خواهیم کاری کنیم که کودکان‌مان یک شب یلدای دوست‌داشتنی و پرخاطره‌ را تجربه کنند. بنابراین خوب است در این شب سراغ قصّه‌ها برویم. اگر می‌خواهید کودک‌تان در بلندترین شب سال به دنیای قصّه‌ها سفر کند، گلپونه ده کتاب خوب را به شما پیشنهاد می‌کند. قصّه‌هایی کوتاه که خواندن آن‌ها زمان کمی از شما می‌گیرد اما لذّت سفر به دنیای آن‌ها تا همیشه در ذهن کودک‌تان باقی می‌ماند.

بخش نخست قصه‌هایی کوتاه برای بلندترین شب سال را این‌جا بخوانید

پس کِی این شب یلدا می‌آید؟

نوشته‌ی نیره نورالهدی

چند شب مانده بود تا شب یلدا. نیلوفر هر شب می‌رفت کنار پنجره و چهارپایه کوچکی را زیر پایش می‌گذاشت و رفت‌و‌آمد رهگذران ماسک‌زده را تماشا می‌کرد که چندان هم زیاد نبودند. یک شب همان‌طور که مشغول تماشای خیابان بود از مادرش ‌پرسید:«پس کِی این شب یلدا می‌آید؟»

متن کامل این یلدانگاری را این‌جا در گلپونه بخوانید

نقّاشی شنی گلپونه‌ای

نقاشی و اجرا : فاطمه عبادی

شعرخوانی یلدایی

شعر یلدا جون

شاعر: مرضیه تاجری خوانش شعر: دلارا مسلمی‌پور ۵ ساله از گرگان

 

انار دونه دونه

آجیل و هندوونه

پاییز دیگه تموم شد

یلدا اومد تو خونه

شادی و نقل و خنده

کنار هم نشستیم

من و مامان و بابا

یه خانواده هستیم

عجب شب قشنگی

خوش اومدی یلدا جون

یه کیک برفی بیار

از تو دل آسمون

 

معرفی بازی‌های رومیزی و گروهی برای شب چلّه

معرفی بازی رومیزی پیک نیک را این‌جا بخوانید

حالا کی می‌خواهد شعر بخواند؟

ما هرسال شب‌های یلدا در‌ خانه‌ی یکی از خاله‌هایم دور هم جمع می‌‌شدیم؛ خاله‌ها‌ و خواهرزاده‌ها، دخترخاله‌ها و پسرخاله‌ها و… . آن موقع رسم بود که همه کرسی می‌گذاشتند و مراسمی داشتیم که به این شکل بود :

یک تشت می‌گذاشتیم و پارچه‌ یا مثلا یک روسری یا زیرانداز روی‌ آن می‌انداختیم. داخل تشت را آب می‌ریختیم و همه از زن و مرد  گرفته تا پیر و جوان و کودک، زیو‌ر‌آلاتی مثل انگشتر، پلاک، گل‌سر و… داخل تشت می‌انداخت. رسم بود که یک کودک خردسال از میان جمع، کنار تشت می‌نشست و بعد خاله حاجیه خانم یک شعر می‌خواند وکودک بدون اینکه نگاه کند دستش را داخل تشت می‌کرد و یکی از زیورآلات را بیرون می‌آورد.

متن کامل این یلدانگاری را این‌جا بخوانید

شعرهای نُقلی به شیرینی هندوانه‌ی شب چلّه

منیره هاشمی

سلام سلام به یلدا

به برف و سرما و باد

انار و پسته خوردم

دلم لبو هم می‌خواد

شعر

یلدای رنگارنگ

» سرودی طیبه شامانی( طناز)

» تصویرگر: عاطفه قربانی

پسته‌ی شور

نشسته توو ظرف بلور

می‌شنوه توی خونه

می‌آد صدای قَه‌قَهِ انار و هندوونه

می‌گه:«جونم!  خدای من!

عالیه این‌جا، جای من

سفره چقدر قشنگ شده

یلدا چه رنگارنگ شده

چی به چیه‌؟ 

چیستان‌های یلدایی

» طراح چیستان: هادی افشار     » تصویرگر: غزاله صرافیان

یکی بود، یک جا نبود

با کتاب هزار جا بود

یکی بود، یک‌جور نبود

این‌جور و اون‌جوری بود

این یکی، یک جادو بود

که یکی بود و نبود

من نفهمیدم کی بود

بگو این یکی، کی بود ؟

 

نقالی خان هفتم شاهنامه

نقال: محمد سپهوند

کوچک‌ترین عضو انجمن قصّه‌گویی استان لرستان متولد: ۱۸ مرداد ۱۳۹۱

استاد نقالی: بهاره جهان‌دوست

نقاشی خلاق: انار چاپی با کاموا و مداد شمعی

سلام به گلپونه‌ای‌های نازنین، قرار است این‌جا در گلپونه برای شبِ‌چلّه با کمک هم و بچّه‌ها نقّاشی «انار چاپی با کاموا و مداد شمعی» را بکشیم، از این نقاشی می‌توانید در سفره‌ای که برای شبِ‌چلّه تدارک می‌بینید استفاده کنید.

متن کامل این نقاشی یلدایی را این‌جا بخوانید

قصّه‌های یلدایی کُپلی

این قسمت: کُپلی و هندوانه و گربه‌ها

نویسنده: عباس عرفانی‌مهر تصویرگر: الهه صادقیان

 شب یلدا بود. کُپلی می‌خواست به خانه‌ی مادر‌بزرگ‌اش برود. مادربزرگ او آن‌طرف شهر لانه داشت. امّا چه‌طوری باید می‌رفت؟! کوچه‌ها پُر از گربه بود. دلش برای مادربزرگ تنگ شده بود. کنار لانه نشست و زار زار گریه کرد.

 هندوانه‌ی قلقلی، داشت قِل‌وقِل‌زنان رد می‌شد. کُپلی را دید و گفت: «کُپلی! چرا گریه می‌کنی؟ حتما گردوهایت را گم کردی!»

کُپلی گفت: «نه! دلم برای مادر بزرگم تنگ شده! اندازه یک فندق! خانه‌ی مادر‌بزرگم آن‌ طرف شهر است. شهر هم پُر از گربه است. می‌خواهم بروم پیش او، امّا نمی‌توانم.»

هندوانه گفت: «من همه جای شهر را قِل‌و‌قِل گشتم. این خیابان، آن خیابان. این کوچه، آن کوچه. هیچ گربه‌ای در کوچه‌ها نبود.»

کُپلی گفت: «چرا نبود؟»

هندوانه گفت: «به خاطر این‌که مریضی کورکوری توی کوچه‌هاست. خیلی هم بدجنس است. من همه هندوانه‌هایم را به آن‌هایی جایزه دادم که در خانه هستند و فقط کمی از آن مانده‌است.»

کُپلی گفت: «می‌شود آن‌را به من بدهی؟ دلم هندوانه می‌خواهد.»

هندوانه گفت: «ولی تو که در کوچه هستی؟»

کُپلی جواب داد: «اگر هندوانه را بدهی فوری به خانه می‌روم.»

کپلی هندوانه را گرفت و پرید توی خانه.

سلام بی‌بی انار مهربان

سلام به گلپونه‌ای‌های نازنین، قرار است این‌جا در گلپونه برای شبِ‌چلّه با کمک هم و بچّه‌ها نقّاشی «بی‌بی انار مهربان» را بکشیم، از این نقاشی می‌توانید در سفره‌ای که برای شبِ‌چلّه تدارک می‌بینید استفاده کنید.

متن کامل این نقاشی یلدایی را این‌جا بخوانید

 

باز برف و باز برف …

نویسنده: رامین جهان‌پور، نویسنده کودک و نوجوان

چند روزی به شب یلدا مانده بود. با بچّه‌ها در مدرسه از این شب حرف می‌زدیم که قرار است دورهم بنشینیم وگُل بگوییم وگُل بشنویم.

دقیق یادم هست، یک‌روز مانده به شب چلّه‌ی آن‌سال، به مادر گفتم که امسال من با پول خودم تخمه‌ی آفتاب‌گردان می‌گیرم. بعد دستم را توی جیب شلوار مخملم چرخاندم و از ته آن، سکه‌ی ۲ تومانی را به مادر نشان دادم و گفتم:«یک عالمه می‌شود!»

متن کامل این یلدانگاری را این‌جا در گلپونه بخوانید

 

چی به چیه‌؟

چیستان‌های یلدایی

» طراح چیستان: هادی افشار  » تصویرگر: غزاله صرافیان

اَتل، متل شبانه

بابا آمد به خانه

حال بابا خوب بود

در دست او توپ بود

یک توپ سبز و بزرگ

مامان تا دید به او گفت:

«باز این چیه گرفتی

نگو  من نگفتی»

من گفتم:«این یه توپه

این توپ برای شوته»

بعد بابا گفت: «بفرما

شوت کن بره رو اَبرا»

تا شوت زدم توپ شکست

خنده رو لب‌ها نشست

آب‌دار و سرخ و شیرین

اسم توپم رو بگین.

» پاسخ این چیستان: هندوانه

لوگو (نام‌واره) سایت گلپونه به مناسبت شب چلّه تغییر کرد

شب یلدای آن سال

مرضیه تاجری، شاعر کودک و نوجوان

پاییز که خداحافظی می‌کرد و تقویم که به شب یلدا می‌رسید، من دلم پَر می‌کشید برای رفتن به خانه‌ی دوست‌داشتنی و باصفای مادربزرگ. خوب یادم هست که در شب چلّه با خوش‌حالی لباس‌های قشنگم را می‌پوشیدم و همراه با مامان و بابا  به سمت خانه‌ی مادربزرگ می‌رفتیم. عطر خانه‌ی او را خیلی دوست داشتم: بوی اسپند، بوی قرمه‌سبزی و یک عالمه بوهای خوب دیگر.

مادربزرگ، در شب‌های بلند پاییز و زمستان، قصّه‌های بسیاری برایم تعریف می‌کرد و من در خیالم پرنده‌ای می‌شدم و پروازکنان به دنیای رنگارنگ قصّه‌ها سفر می‌کردم.

متن کامل این یلدانگاری را این‌جا در گلپونه بخوانید

شعرهای نُقلی به شیرینی هندوانه‌ی شب چلّه

لیلا خیامی

قصه و شعر و هندونه

انار ترش دون دونی

بازم شب یلدا اومد

 مهمونی زمستونی

به اشتراک بگذارید:

golpoonemag.ir/?p=2094

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *